پوسته

/puste/

    dandruff
    encrustation
    film
    flake
    husk
    scale
    shell
    shuck
    skin
    surface
    cortex
    bark
    crust
    pellicle
    scurf

فارسی به انگلیسی

پوسته بستن
cake

پوسته بندی
encrustation

پوسته بیرونی
cortex

پوسته پای
crust

پوسته پنیر
rind

پوسته پوسته
crusty, flaky, scabrous, scaly

پوسته پوسته شدگی
flakiness

پوسته پوسته شدن
chip, flake, to scale, to fall away in flakes

پوسته پوسته شونده
flaky, short

پوسته پوسته کردن
flake

پوسته تخم مرغ
eggshell

پوسته ترد گوشت خوک
crackling

پوسته چیزی را گرفتن
shell

پوسته دار
crusty

پوسته دار سازی
encrustation

پوسته دار شدن
crust

پوسته دار کردن
encrust

پوسته زمین
crust, lithosphere

پوسته شدگی
scurf

پوسته غلات
skin

مترادف ها

case (اسم)
حادثه، اتفاق، جا، حالت، صندوق، جلد، جعبه، محفظه، قالب، مورد، پرونده، قضیه، قاب، وضعیت، دعوی، پوسته، غلاف، مرافعه، نیام

scale (اسم)
درجه، تناسب، وزن، ترازو، نسبت، اندازه، معیار، پوسته، مقیاس، پله، فلس، گام، کفه ترازو، مقیاس نقشه، خط مقیاس، هر چیز مدرج، وسیله سنجش، هر چیز پله پله، اعداد روی درجه گرما سنج و غیره، پولک یا پوسته بدن جانور

flake (اسم)
جرقه، برفک، پوسته، ورقه، فلس، تکه کوچک، برفک زدن تلویزیون

cod (اسم)
کیسه، چنته، نوعی ماهی، پوسته، ماهی کاد، کیسه کوچک، غلاف سبوس

membrane (اسم)
پرده، پوسته، غشاء، پوست، غشا، پوشه، میان پرده، شامه

chaff (اسم)
سبوس، پوسته، کاه، پوشال، چیز کم بها یا بی اهمیت

crust (اسم)
پوسته، قشر، پوست، کبره، پوست نان، پوسته سخت هر چیزی، ادم جسور و بی ادب، قسمت خشک و سخت نان

cortex (اسم)
پوسته، قشر، پوست، لایه رویی، روپوش

incrustation (اسم)
پوشش، پوسته، اندود، نمای مرمر

scurf (اسم)
پوسته، شوره سر، سعفه، سبوسه، وازده اجتماع

pellicle (اسم)
پوسته، شامه، پوسته نازک، غشاء نازک

patagium (اسم)
پرده، پوسته، شامه، پرده پای پرندگان

shuck (اسم)
پوسته، پوست نخود و غیره

testa (اسم)
پوسته، تستا، کوزل، قشر خارجی دانه

پیشنهاد کاربران

پوسته:خورده آجرهایی که به ضخامت ۷میلی متر تا تا ۵/۲ سانتی متر باشد. ( اصطلاح بنایی و ساختمان سازی )

بپرس