پوست کنده

/pustkande/

    peeled
    shelled
    flayed
    skinless
    [fig. infml.] frank(ly)

فارسی به انگلیسی

پوست کنده شده
paring, peeling

مترادف ها

aboveboard (صفت)
پوست کنده، راست

picked (صفت)
پوست کنده، خاردار، نوک تیز، نوک دار، عمدی، لخت، برگزیده، انتخاب شده، پاک کرده، کلنگ خورده

aboveboard (قید)
پوست کنده، اشکارا

پیشنهاد کاربران

بپرس