titter (فعل)خندیدن، پوزخند زدن، ترتر خندیدنsneer (فعل)استهزاء کردن، پوزخند زدن، باتمسخر بیان کردنgrin (فعل)پوزخند زدنsmirk (فعل)پوزخند زدن، لبخند مغرورانه زدنsnicker (فعل)پوزخند زدن، نیشخند زدن، با صدا خندیدنsimper (فعل)پوزخند زدن، بیجا خندیدن، سفیهانه خندیدن
پوزخند زدن:نیشخند زدن، لبخند مغرورانه زدن ( ( "کلید گرفتم امروز نشان گرانیت بدهم. "پوزخند زد . "سر یک هفته خانه ی نازنین را کوبیده وشش ماه نشده برج ستون یونانی بالا برده . خدا می داند این دفعه با نمای گرانیت چه رنگی. ". ) ) ( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 10 . ) )مسخره کردن+ عکس و لینک