پور:آرام. آسوده. دردم پور گرفت یعنی آرام گرفت.
در زبان تالشی پوُر یعنی فراوان و زیاد. همچنین پوُرَه به توله های خرس و گراز گفته میشه.
واژه پور
معادل ابجد 208
تعداد حروف 3
تلفظ pur
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: puhr، مقابلِ دختر، جمع: پوران] ‹پوره› [قدیمی]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی pur
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد 208
تعداد حروف 3
تلفظ pur
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: puhr، مقابلِ دختر، جمع: پوران] ‹پوره› [قدیمی]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی pur
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
پور در منطقه بختیاری به معنی نسل پسری
مثلا فرزندان قیصر. یا نوروز، ، ، ، ، قیصرپور یا نوروزپور.
مثلا فرزندان قیصر. یا نوروز، ، ، ، ، قیصرپور یا نوروزپور.
در گویش نائینی پورَه به معنی پسر است.
پور pur در زبان سانسکریت به معنی شهر هست
پارسال در ربان مُلکی گالی ( زبان بومیان بَشکَرد در جنوب شرقی هرمزگان - قوم کوچ ، ساکنین رشته کوه مکران )
پور: در پهلوی پوهر puhr بوده است .
( ( سیامک خجسته یکی پور داشت
که نزد ِ نیا ، جای دستور داشت. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 246. )
( ( سیامک خجسته یکی پور داشت
که نزد ِ نیا ، جای دستور داشت. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 246. )
پور به زبان گزی یعنی پسر البته پووور تلفظشه
چرادرمورداولادذکوربایدپورصدق کندخانمهاهم که آخرفامیلشون پورهست پس بهتراست بگوییم ازخانواده آن فامیل کسی که نسبت کامل باآن فامیل داره بهتر است بگوییم هم مونث وهم مذکرازآن فامیلند ووابسته ذاتی خانواده ونسبت فرزندی آن فامیلند.