panel
پهن داربست
espalier
پهن شدگی
apron, splay
پهن شده
extended
پهن شده در اثر فشار
depressed
پهن شده در قطبین
oblate
پهن گاو
cowpat
پهن کردن
broaden, extend, splay, spread, widen, to spread, vi. to flatten or widen
پهن کردن به طور ضخیم
slather
پهن کردن چیز تا کرده
unfold
پهن کردن روی چیزی
overspread
پهن کردن روی سطح
distribute
پهن کردن موکت
lay
پهن کردن هر چیز تا شده
unfurl
پهن کرم
flatworm, platyhelminth