پنهان کردن


    cloak
    conceal
    cover
    curtain
    hide
    mantle
    mew
    obscure
    pocket
    secrete
    shroud
    smother
    stash
    to hide
    to conceal

فارسی به انگلیسی

پنهان کردن با تزیین
varnish

پنهان کردن در ابر
envelop

پنهان کردن در تاریکی
envelop

مترادف ها

cloak (فعل)
پنهان کردن، در لفافه پیچیدن

hide (فعل)
پنهان شدن، پوست کندن، پنهان کردن، مخفی کردن، نهفتن، پوشیدن، مخفی نگاه داشتن، ابشتن، خود را پنهان ساختن

shadow (فعل)
سایه افکندن بر، پنهان کردن، سایه انداختن، سایه افکندن، رد پای کسی را گرفتن

cover (فعل)
پوشاندن، جلد کردن، پنهان کردن، تامین کردن، طی کردن، پوشیدن

mask (فعل)
پوشاندن، پنهان کردن، ماسک زدن

conceal (فعل)
پوشاندن، پنهان کردن، مخفی کردن، نهفتن، نهان کردن

closet (فعل)
پنهان کردن، نهفتن

cache (فعل)
پنهان کردن

wrap (فعل)
قنداق کردن، پنهان کردن، پیچیدن، پوشانیدن، بسته بندی کردن، لفاف کردن، لفافه دار کردن

disguise (فعل)
پنهان کردن، تغییر قیافه دادن، جامه مبدل پوشیدن، نهان داشتن

dissemble (فعل)
وانمود کردن، پنهان کردن، نادیده گرفتن، تلبیس کردن، تدلیس کردن، بهانه کردن، خشکه مقدس بودن

secrete (فعل)
تراوش کردن، پنهان کردن، ترشح کردن

dissimulate (فعل)
فریب دادن، پنهان کردن، خشکه مقدس بودن، بر روی خود نیاوردن، دورویی کردن

پیشنهاد کاربران

پوشیده داشتن . [ دَ / دِ ت َ ] ( مص مرکب ) ملبس کردن . مقابل برهنه داشتن . || نهفتن . پنهان داشتن . پنهان کردن . نهان کردن . مخفی داشتن . رمس . اِخفاء :
بیاسای اکنون تو پوشیده دار
بدان تا نداند کس از روزگار.
...
[مشاهده متن کامل]

فردوسی .
از آن کودکان نیز بسیارگفت
همیداشت پوشیده اندر نهفت .
فردوسی .
گفت . . . باز گرد و این حدیث پوشیده دار. ( تاریخ بیهقی ) .
بوالعجب واقعه ای باشد و مشکل کاری
که نه پوشیده توان داشت ، نه گفتن یارند.
سعدی .
چو پوشیده میدارم اخلاق دون
کند هستیم زیر و عجبم زبون .
سعدی .
درد دل پوشیده داری تا جگر پر خون شود
به که بادشمن نمائی حال زار خویش را.
سعدی .
لطَّ عنه الخبر لطاً؛ پوشیده داشت خبر را. ( منتهی الارب ) .
آنکه عیب تو گفت یار تو اوست
و آنکه پوشیده داشت مار تو اوست .
اوحدی .

ناپیدا کردن. [ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اعدام. تباه کردن. از بین بردن. زایل کردن. محو ساختن. امحاء. معدوم کردن. نیست و نابود کردن : ولایت شرق و غرب را کواکب آسا معدوم و ناپیدا ساخت. ( حبیب السیر
...
[مشاهده متن کامل]
ص 134 ) . || غیب کردن. پنهان کردن. نهفتن. استتار. اخفاء. تغییب. پوشاندن از انظار : چون [ هارون ] برآنجا [ برآن تحت ] بخفت ، بمرد و خدای تعالی آن تخت را ناپیدا کرد. ( مجمل التواریخ ) .

کتمان . . . . . نهفتن . . . . .
دس، اختفا، استتار، پوشیدن، نهفتن
خفی ، خفا

پوشاندن
استتار
دس
نهفتن
اخفا
مخفا
کتمان
کتم، کتمان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس