پنداشتن


    assume
    assumption
    believe
    count
    deem
    dream
    esteem
    expect
    fancy
    imagine
    reckon
    suppose
    suspect
    take
    think
    understand
    to suppose
    to imagine

مترادف ها

take (فعل)
بردن، گرفتن، پنداشتن، ستاندن، برداشتن، لمس کردن

count (فعل)
حساب کردن، شمردن، پنداشتن

assume (فعل)
فرض کردن، وانمود کردن، بخود بستن، گرفتن، بعهده گرفتن، انگاشتن، بخود گرفتن، پنداشتن، تقبل کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن

suppose (فعل)
فرض کردن، انگاشتن، پنداشتن، خیال کردن، گمان کردن

deem (فعل)
فرض کردن، پنداشتن، عقیده داشتن، خیال کردن

fancy (فعل)
پنداشتن، علاقه داشتن به، تصور کردن

imagine (فعل)
فرض کردن، انگاشتن، پنداشتن، تفکر کردن، تصور کردن، حدس زدن

conceive (فعل)
پنداشتن، فهمیدن، تصور کردن، ابستن شدن

پیشنهاد کاربران

یادداشت مهندس اسماعیلزاده:
اشعاری را که آقای امیر حسین سیاوشی در اینجا نوشته است هیچ ربطی به واژه "پنداشتن" ندارد.
پنداشتن: گمان کردن، خیال کردن، تصور کردن؛ فکر کردن
به انگلیسی: assume, guess; suppose, think
...
[مشاهده متن کامل]

به سویدی ( سوئدی ) : anta, antaga, gissa, tro, tycka
پنداشتم همیشه گل خاطر منی عشق منی امید منی دلبر منی
پنداشتم نگاه تو پیک محبت است شوق منی نشاط منی ساغر منی
پنداشتم که از پی تنهایی و سکوت از عمر آنچه مانده بجا در بر منی

از کسی ، کسی ( یا چیزی ) ساختن ؛ او را چنان پنداشتن. اورا به صورت وی ( یا آن چیز ) درآوردن :
چنین گفت کای مهتر سرفراز
ز من کودک شیرخواره مساز.
فردوسی.
چنین پاسخ آورد بهرام باز
که از من تو بیکاره خردی مساز.
فردوسی.
شمردن حساب کردن فکر کردن
اگر بخواهیم به پیشوندِ کارواژه ها ارج بنهیم، باید به جایِ ( پنداشتن ) ، ( پی داشتن ) را بکار ببریم. ما پیشوندی بنامِ ( پَن ) نداریم.
ظن بردن
گمان بردن

بپرس