خیالی، وهمی، تصوری، موهوم، پنداری، انگاشتی
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
پنداری ( پَندِری ) در لهجه کاشانی زیاد استفاده می شود و چَمِ انگار را می دهد
پنداری = اِنگار ، اِنگاری
پنداری = اِنگار ، اِنگاری
پنداری:اندیشه می کنی
پنداری : انگار که، گویی
می نماید که ؛ گویا. گوئی. پنداری. چنین به نظر میرسد :
می نماید که سر عربده دارد چشمت
مست خوابش نبرد تا نکند آزاری.
سعدی.
می نماید که سر عربده دارد چشمت
مست خوابش نبرد تا نکند آزاری.
سعدی.
گمان میکنی
انگار
پنداری :فکر میکنی