پلیسه

/pilise/

    burr
    fold
    pleat
    shirring

فارسی به انگلیسی

پلیسه دار
flouncy, flounce

پلیسه دار کردن
tuck, gather

پلیسه دار کردن فلز
burr

پلیسه دار کردن و دوختن
shirr

پلیسه کردن
pleat

پیشنهاد کاربران

دامن چین دار
پلیسه یا همون با همگونی ها با موضوع و مورد برابری میکند
مثال
در باره با موارد بیشماری صحبت شد = در باره با پلیسه های بیشماری صحبت شد
مورد صحبت ما نبود = پلیس ( pelise ) صحبت ما نبود = چون مورد از واردآمده می باشد و پلیس یعنی چیزی که ایرادی دارد پس پلیس = مورد / ایراد
...
[مشاهده متن کامل]

ایراد سخن = پلیس ( pelise ) سخن
واژه پلاسیدن به چم ایراد آمده با پلیس گویا از یک ریشه می باشد

شاید براده
پلیسه ، رشته های نازک، کوتاه ومواجی از فلز که با ماشین کاری ضایع گردد و پلیسه به گاه کار به چشم اوفتد ، که پیشگیری به عینک مخصوص است ، ودر اوردن با چشم پزشک

بپرس