در مازنی
پِلِ یا پِله به معنای پیله هم میشه
مازنی: انه مه ر پله نکن!
ترجمه : اینقدر پیلم نکن
پَلَّه به معنی کفه ترازو و در جایی هم به معنی نیمه برابر یک شئ در گویش خاوری
پِلَه به معنی پیاله در گویش دری
پله به معنی خاکستر آتش در زبان لری کرمان
پله یا پهله یا پهل گذرگاهی که بر جوی آب می ساختند و آب از زیر آن می گذشت.
پله بدون تشدید به معنی 1 - �بزرگ� �نیرومند�
2 - بزرگ صاف شده ی هموار در زبان آذری
گاپِلَه ب قوم لری ک از ایل جدا شده و در یک نقطه ای پراکنده شده اند
پِلَه یا پَلَه ب معنای دشت گسترده
پِلَه یک کلمه لری ب معنای دشت یا سرزمین
پله ها را دو به یک/سه/. . . . . طی کردن
دو/سه/چهار/. . . . . . . . پله یکی کردن
پَله:مایه ی کم ، بضاعت قلیل، در اصظلاح پول و پله
پِله:مخفف پیله ، در اینجا کنایه از موی سپید آمده است .
( ( بر پَله پیره زنان ره مزن
شرم بدار از پِله پیره زن ) )
( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 317 . )
پُله: محلی که در زیر دیوار آب از آن عبور می کند. ( اصطلاح بنایی و ساختمان سازی )
پله : معمول ترین وسیله ارتباطی بین دو سطح با اختلاف مختلف ( در ساختمان ) را پله گویند . ( اصطلاح بنایی و ساختمان سازی )
در گویش کرمانی رازین
در گویش یزدی راچینه
پله یعنی بالا بر
Step
Grade
اگه پله برقی هم بخواین که میشه escalator
اما در لغت نامه ی دهخدا پله یعنی یک نوع بالا برنده کا از بتن وسیمان موزاییک ساخته میشود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)