پلنگ

/palang/

    leopard

فارسی به انگلیسی

پلنگ سیاه
panther

پلنگ شمشیر دندان
saber-toothed tiger

پلنگ ماده
leopardess

مترادف ها

panther (اسم)
پلنگ، یوزپلنگ

tiger (اسم)
خودستا، پلنگ، ببر

پیشنهاد کاربران

پلنگ ( نام علمی: Panthera pardus ) جانوری از زیرراستهٔ گربه سانان و خانوادهٔ گربه ایان است که پس از پلنگ برفی کوچک ترین گونه در میان پنج گونه گربهٔ بزرگ در سردهٔ پلنگ مانندها است که ببر، شیر و جگوار به ترتیب سه گونهٔ بزرگ تر آنند.
...
[مشاهده متن کامل]

زیستگاه پلنگ در گذشته از آفریقای جنوبی تا کره را در بر می گرفت و این جانور در سراسر آفریقا و جنوب آسیا پراکنده بود. اما تخریب زیستگاه و شکار، قلمرو این جانور را به شدت کاهش داده و امروزه بیشترین تراکم پلنگ ها در آفریقای جنوب صحرا است. اتحادیه بین المللی حفاظت از طبیعت این جانور را با توجه به کاهش جمعیت و کاهش محدودهٔ زندگی آن در فهرست گونه های آسیب پذیر قرار داده است. با این همه اما جمعیت پلنگ از جمعیت دو خویشاوند نزدیکش یعنی شیر و ببر بیشتر است و وضعیت حفاظتی بهتری دارد.
پلنگ اکنون به طور محلی در هنگ کنگ، سنگاپور، کره جنوبی، اردن، مراکش، ایران، توگو، امارات متحده عربی، ازبکستان، لبنان، موریتانی، کویت، سوریه، لیبی، تونس و به احتمال زیاد در کره شمالی، گامبیا، لائوس، لسوتو، تاجیکستان، ویتنام و فلسطین منقرض شده است. این جانور اکنون تنها در ۲۵ درصد گسترهٔ جهانی تاریخی خود وجود دارد.
قدمت نخستین فسیل پلنگ یافت شده در کاوش ها در اروپا ۶۰۰۰۰۰ سال تخمین زده می شود که قدمت آن به اواخر پلیستوسن پیشین می رسد. فسیل پلنگ همچنین در ژاپن و سوماترا یافت شده است.
پلنگ در مقایسه با دیگر گربه سانان، پاهایی کوتاه، بدنی کشیده و جمجمه ای بزرگ دارد. این جانور، دارای دودیسی جنسی است و نرها، بزرگ تر و سنگین تر از ماده ها هستند. این جانوران، بر اساس نوع زیرگونه، زیستگاه و منطقهٔ جغرافیایی، اندازهٔ متفاوتی دارند اما به طور کلی، ارتفاع یک پلنگ نر تا شانه، ۶۰ تا ۷۰ سانتی متر و در ماده ها ۵۷ تا ۶۳ سانتی متر است. طول بدن پلنگ ها از سر تا دُم، ۹۰ تا ۱۹۶ سانتی متر ، طول دُم بلند آن ها ۶۶ تا ۱۰۲ سانتی متر است. وزن پلنگ نر، ۳۷ تا ۹۰ کیلوگرم و در ماده ها ۲۸ تا ۶۰ کیلوگرم است. حداکثر وزن ثبت شدهٔ یک پلنگ وحشی در جنوب آفریقا، حدود ۹۶ کیلوگرم ( ۲۱۲ پوند ) و اندازهٔ آن ۲۶۲ سانتیمتر ( ۸  فوت ۷٫۱  اینچ ) بود. یک پلنگ هندی که در سال ۲۰۱۶ در هیماچال پرادش کشته شد، ۲۶۱ سانتیمتر ( ۸  فوت ۶٫۸  اینچ ) طول و حدود ۷۸٫۵ کیلوگرم ( ۱۷۳٫۱ پوند ) وزن داشت؛ این مورد، احتمالاً بزرگ ترین پلنگ وحشی شناسایی شده در هند بود.

پلنگپلنگپلنگپلنگپلنگپلنگ
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/پلنگ
متولد سال پلنگم
نیاوران: روستایی در شمال تهران به نام نیاوران در نیستان ها نی را برداشت و به تهران میاوردند و میفروختند. و ان منطقه به نی اوران معروف شد. ( حامد )
پلنگ: پل انگ. پل به معنای نیرومند و قوی همراه با
قلدری و زورگویی و چابکی.
نَمِر یا نِمِر ، فَهد
با درود و سپاس خدمت شما اساتید
زبان تاتی که به قول استاد یارشاطر رسا و شایسته است که آن را مادی بخوانیم
در زبان تاتی ( پلنگ ) از دو واژه ی ( پِلّهَ ) یعنی بزرگ و ( اَنگ ) یعنی زنبور ساخته شده ، حیوانی بزرگ همانند زنبور تیز رو زرد وسرخ و آتشین گویند
...
[مشاهده متن کامل]

واژه ی ( پِلّهَ ) از پیل یا فیل که بزرگترین حیوان است گرفته شده
واژه ی ( مُچُنَه ) یعنی کوچک و ریز که از واژه ی مورچه که کوچکترین حیوان است ساخته شده است
امرتات

واژه پلنگ
معادل ابجد 102
تعداد حروف 4
تلفظ palang
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم پلنگ پهلوی] ( زیست شناسی )
مختصات ( پَ لَ ) ( اِ. )
آواشناسی palang
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
...
[مشاهده متن کامل]

منبع واژگان عامیانه
فرهنگ لغت معین
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ واژه های اوستا
واژه صد درصد پارسی باز این پان ترکیسم آرش محمدد ی حرف کرد

پلنگ = پل ( اتشی و گرم و سرخ ) انگ ( دارای نشانه یا خال )
=> پلنگ = خال قرمز یا خال اتشین = جانوری که خال های اتشین ( گرم ) دارد
پِل در پٍلاپٍل یا فلافل آمده یعنی اتشین و با فل فل زیاد همین واژه فل فل پٍل پٍل بوده => پل یعنی تند و اتشین و میتواند پلنگ به چم خال سرخ یا جانوری با خال های زیاد باشد
...
[مشاهده متن کامل]

من با اقای . . .
موافقم همش برای هر چیزی میگین ترکی هست
که در اصل لری هست یا پارسی ( فارسی )
آقای ارش محمدی زبان طورکی یک زبان پیوندیه، خواهشا برای توجیه واژگان مثل همین پلنگ از دستور زبانهای آریایی یا ترکیبی بهره نبرید، اصلا میدانید پیوندی و ترکیبی یعنی چه؟
پلنگ یک کلمه ترکی است و از دو بخش تشکیل شده
۱ - پل pal یا صحیح تر آن bal یا bel به معنی مشخص ، واضح ، بارز آشکار، متمایز ، برجسته که از آن فعل هایی چون bellenmek مشخص شدن ، آشکار شدن ، معین شدن و belirtmek به معنای مشخص کردن ، معین کردن ، نشان دادن ، و یا کلماتی چون belli ، bellek ، و. . . . مشتق شده اند
...
[مشاهده متن کامل]

۲ - انگ ang یا صحیح تر آن anik یا enik که بعد از کمی ساده سازی در تلفظ به صورت ang در آمده که به معنی پایین آمده می باشد و از فعل enmek یا inmek به معنای پایین آمدن ، نزول کردن ، مشتق شده که در ترکی به طور خاص به فک پایین که قابلیت پایین رفتن و افتادگی را دارد اطلاق میشود
و پلنگ که متشکل از پل انگ می باشد در واقع به معنی فک زیرین بارز است و این اسم را به خاطره داشتن فک تحتانی متمایز به پلنگ داده اند
و کلمه یوزپلنگ متشکل از سه بخش یوز پل انگ که در آن یوز به معنی صورت ( y�z ) و پل یعنی متمایز و انگ یعنی فک تحتانی که در مجمع یعنی پلنگ رو ، پلنگ چهره که در واقع به حیوانی اشاره دارد که از لحاظ چهره یا صورت همچون پلنگ دارای فک تحتانی برجسته یا متمایز است ولی از لحاظ اندام با آن متفاوت است

فهد، نمر

به دخترایی که کلا ژلن بعد یک عالمه هم آرایش کردن میگن پلنگ مثل اون آهنگ تو پلنگ منی
در گویش شهرستان بهاباد پلنگ /palang/پلنگ/polang/ تلفظ می شود.
پلنگ
پلنگ
واژه "پلنگ" در پارسی باستان "پردنگ" نامیده میشد. دگرگونی دو حرف "رد" به "ل" در چندین واژه دیگر نیز رخ داده است:
.
● سردار >>> سالار
● سرد >>> سال
● زرد >>> زال
● پردیس >>> پالیز
...
[مشاهده متن کامل]

● کرپد >>> کالبد
● گرد >>> یل ( پهلوان )
● خورد >>> خوال ( خوالیگر: آشپز )
.
"پرد" ریخت دیگری از همان واژه "پارت" است که به مئنی بخش و تکه می باشد و در این جا یئنی تکه تکه و خال خالی. در زبان پارسی پهلوی به خال "پارش" می گفتند. در زبان های اروپایی نیز برای پلنگ دو واژه را به کار می برند:
pard: از ریشه پردنگ ( خالدار )
pars: ( از ریشه پارش در پهلوی ( خال خالی

Panther
پلنگ ( عربی : نَمِر ، نِمْر ، نَمْر ؛ ترکی : پارس / بارس ) ، نام فارسی برای پَنثراپاردوس ، پستاندار بزرگ خالدار از تیره گربه ها که در افریقا بیشتر به «لئوپارد» معروف است ] در پهلوی : پَلَنگ ؛ در گیلکی ، فَریزَندی ، یارَندی ، نطنزی : pجlجng ؛ در دزفولی : palang ؛ در گُمْشچَه : polang ؛ در کردی عاریتی : pilink ؛ در پشتو: ng ¦ a ¤ pr ( هورن و هوبشمان ، ذیل مادّه ) . به عقیده هورن و هوبشمان ، در شاهنامه پلنگ به معنای ببر نیز به کار رفته است ( همانجا ) [ .
...
[مشاهده متن کامل]

این گربه سان بزرگ جثه که درنده ترین عضو خانواده است ، در اقلیمهای گرم همه جا هست و در نواحی جغرافیایی متنوعی از افریقا گرفته تا آسیا مشاهده می شود و انواع آن را می توان در سرزمینهای اسلامی پیدا کرد.
] در ایران ظاهراً روزگاری پلنگ زیاد بوده است چون در جاهای مختلف در ایران «پلنگ تپه » وجود دارد ( دمیسون ، ص 303 ) . از آنجا که پازن * طعمه مناسبی برای پلنگ است ، پراکندگی پلنگ و پازن در ایران تقریباً یکی است بااین تفاوت که پلنگ در جنگلهای انبوه نیز زندگی می کند. پلنگ ایران از بزرگترین نژاد پلنگهای دنیا، وازاغلب انواع افریقایی وهندی بزرگتروازآنهاکمرنگ تراست واین باعث شده است که برخی پلنگ ایرانی را با پلنگ برفی اشتباه بگیرند؛ درحالیکه وجود پلنگ برفی در ایران نامحتمل است ( هرینگتون ودیگران ، ص 28 ) [انواع پنثراپاردوس دَثِل درمرکز ایران ، پنثرا پاردوس ساکسی کولور در شمال ایران و پنثرا پاردوس سِندیکا در بلوچستان زندگی می کنند ] برای تصویر انواع پلنگهای قسمتهای مختلف ایران رجوع کنید به اعتماد، ج 2، ص 181ـ183 ) [ .
دَمیری ( ج 2، ص 371 ) علاوه بر نام عامِ نَمِر ، حدود ده نام ( کنیه ) دیگر جمع آوری کرده است که به پلنگ اطلاق می شود؛ با پیشوند ابو برای نر و ام برای ماده . فرهنگ نویسان ، تعدادی واژه کهن به مجموعه واژه های مربوط به این حیوان اضافه کرده اند ( رجوع کنید به ابن سیده ، ج 2، ص 283 ) .
طبیعت شناسان و دایره المعارف نویسان سده های میانی اسلامی درباره پلنگ صرفاً گفته های مؤلفان یونانی و رومی از جمله ارسطو و پلینی اکبر، و داستانهای ساختگی مربوط به پلنگ و یوزپلنگ ( رجوع کنید به یوز * ) را که بر اثر جهل و خیالپردازی ، موضوع بحث در دوران باستان بود، تکرار کرده اند. از جمله بعیدترین این ابداعات منشأ پیدایش زرافه است که آن را محصول جفتگیری پلنگ ماده و شتر می دانسته اند و ازینرو در فارسی به آن ، اُشتر ـ گاو ـ پلنگ می گفته اند ( ابن فقیه ، ص 74 ) . گذشته از این ، ادعا می شد که دور گردن پلنگ به هنگام تولد یک افعی پیچیده است . جاحظ ( قرن سوم ) که این افسانه ها را حکایت کرده است ( ج 4، ص 222، ج 6، ص 34، ج 7، ص 128، 241 ) در رد کردن آنها و طبقه بندی آنها به عنوان «مَزاعِم » کوتاهی نکرده است ، اما قزوینی درقرن هفتم ( ص 404ـ405 ) و دمیری درقرن هشتم ( ج 2، ص 371ـ373 ) واشخاص دیگری پس از آنها نیز همچنان این داستانها را بازگفته اند.
به عقیده ابن فقیه همدانی ( قرن سوم ) ، شاید یوزپلنگ حاصل جفتگیری شیر ماده و پلنگ نر باشد ( همانجا ) . کُشاجِم ، شاعرِ قرن چهارم ، در رساله ای که درباره شکار نوشته ( 1954، ص 211ـ212 ) گفته است که دو نوع پلنگ وجود دارد: نوعی که هیکلش بزرگ و دمش کوتاه است و نوع دیگری که جثه ای کوچک و دُمی بلند دارد. قلقشندی ( قرن هشتم ) کلمه به کلمه این نظر را تکرار کرده است ( ج 2، ص 35 ) . اما در قرن ششم جنگاور مشهور، ابن مُنقِذ ( متوفی 584 ) که شخصاً یوزپلنگ را می شناخت و یکی از آنها را داشت و چندین بار با پلنگ روبرو شده بود، همه این تعابیر و نظریات مغلوط را دور ریخت و میان این دو جانور تمایز قایل شد ( ص 110ـ111 ) و با وصف و تشریح آنها، نشان داد که دو گونه کاملاً متفاوت اند.
مؤلفان متفق القول اند که ، برخلاف شیر که وقتی سیر باشد دوری می گزیند و بسیار کم حالت تهاجمی دارد، پلنگ در همه اوقات بینهایت حالت تهاجمی دارد و بویژه به دلیل جهشهای شگفت انگیز خود و تمایلش برای بالا رفتن از درختان بزرگ و کمین کردن در آنها، خطرناک است . برای خلاص شدن از شر این مهمان نامطلوب از ترفندهای متعددی استفاده می شد؛ نخست ، حفر گودالی سرپوشیده که در آن طعمه ای زنده قرار می دادند، اما بدگمانی غریزی جانور غالباً این حقه را بی اثر می کرد. کشاجم یادآور شده که پلنگ عاشق مشروبات الکلی است و شکارچیان با مست کردن او کاملاً وی را در اختیار می گرفتند. گسترده ترین روش کشتن پلنگ ، حمله مستقیم با نیزه و سلاحهای کوتاه کمری بود. شکارچی برای احتیاط بدن خود را با لایه ای از چربی کفتار می پوشاند که به اعتقاد آنان همچون طلسم عمل می کرد. عیسی اسدی بغدادی در دایره المعارف عظیم خود درباره شکار ( الجَمهَره فی علوم البَیزَرَه ، نسخه خطی کتابخانه اسکوریال ، بخش عربی ، ش 903، و نسخه خطی کتابخانه ایاصوفیه ، ش 3813 ) که در حدود 638 آن را تألیف کرده ، درباره روش حمله به پلنگ جزئیاتی آورده است و مَنْکَلی در تلخیص خود از کتاب اسدی در 773 ( ص 96ـ97 ) ، این متن را به طور کامل تکرار کرده است . بنابراین متن ، کسی که می خواست خود را در مقابل حیوان آماده سازد می بایست بالاپوش نمدی ضخیمی ( لُبّاد ) می پوشید و کلاه محافظ به سر می گذاشت که در آن برای دیدن دو سوراخ تعبیه شده بود و پوششی از همان جنس به پا می کرد که از پا تا انتهای ران را می پوشاند. آستین بالاپوش می بایست تا انگشتان ادامه می یافت . شکارچی با سه خنجر از خود دفاع می کرد؛ دو خنجر را روی دو کفلش می بست و یکی را روی سینه اش قرار می داد. چماق چوبی بسیار محکم و سختی نیز داشت که در هر یک از دو سرش حلقه ای فلزی قرار داشت و یک تسمه چرمی سفت این دو حلقه را به هم وصل می کرد. هنگامی که پلنگ دیده می شد، شکارچی مستقیماً به سمت آن می رفت و پیش از آنکه پلنگ بجهد، پشتش را به آن می کرد و کمی به جلو خم می شد تا حیوان به شانه های او برسد. همینکه حیوان می خواست دندانهای خود را در نمد فرو کند، شکارچی با مهارت چماق چوبیش . . .

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس