برچسب، سوش، علامت، پلاک، تهلیل، منگوله یا نوار، بند گردان سرود، مثال یا گفته مبتذل
plate(اسم)
روکش، لوحه، لوح، قاب، صفحه، بشقاب، نعل اسب، پلاک، صفحه فلزی، بقدر یک بشقاب، ورقه یا صفحه
plaque(اسم)
نشان، لوحه، پلاک، صفحه کوچک
license plate(اسم)
پلاک
پیشنهاد کاربران
کلمه پلاک در پزشکی: با سخت شدن و تنگ شدن عروق خونی, چربی, کلسترول و مواد دیگر با هم تجمع پیدا کرده و تشکیل ماده ای مومی شکل به نام پلاک می دهند.
پلاک جنگی رزمندگان: dog tag این اصطلاح همان پلاک زنجیردار خودمونه که اطلاعات رزمنده روش حک شده
Car plate
پلاک :[اصطلاح ملک و مسکن] قطعه فلزی است با ابعاد، طرح و رنـگ خاص که شمـاره ثبتی روی آن حک می شود ودر ثبت عمومی به در منازل نصب می شود.
پلاک ( هر کلمه ایی آخرش ک باشد. 99در صد تورکی است ) ، پلمک، بولمک ( بیلگی، بیل ماق ) اردبیل، اربیل، شورابیل، چرنوبیل، آندبیل ( آند داغی، آند=سوگند ) ، هابیل، قابیل، بیله وردی، بیله سوار. . . . بیل از بیلگی ... [مشاهده متن کامل]
وبیلماق ( دانستن ) است. . . . . . . . . . . . . پلاک ماشین برای دانستن، صاحب ماشین است. پلاک رزمنده ها برای دانستن اسم رزمنده ها است. اگر رزمنده ایی روی مین برود. وشهید بشود. و پیکر مطهرش از هم پاشیده شود. تنها پلاکش هویت اورا مشخص می کند. پلاک از بولمک تورکی است. وارد زبان فرانسوی شده است ( مثل دویوگی ( برنج ) و یوغورد ( ماست ) )