پف

/pof/

    puff
    blowing out
    inflation
    bagginess
    drag
    whiff

فارسی به انگلیسی

پف الود و سرخ کردن
inflame

پف انداختن
puff

پف انداختن در چیزی
puff

پف دار
puffy

پف دار و نرم
downy

پف صدا کردن
puff

پف ماهی
puffer

پف کردگی
puff, puffiness, swelling

پف کردگی جامه و اذین های زنانه
furbelow

پف کردگی و سرخ شدگی
inflammation

پف کردن
balloon, bloat, blow, huff, inflate, puff, swell, to blow out, to puff (up), to inflate

پف کردنی
inflatable

پف کرده
baggy, inflated, pudgy, swollen, bouffant, full

پف کرده و چین دار
flounce

مترادف ها

snuff (اسم)
نفس، شهیق، دم زنی، پف، انفیه، انفیهزنی، نوک فتیله

puff (اسم)
فوت، پفک، پف، دود یا بخار، غذای پف دار، وزش باد، قسمت پف کرده جامه زنانه

whiff (اسم)
وزش، باد، بو، پرچم، پف، دود، نفخه

blowing-out (اسم)
پف

inflation (اسم)
پف، تورم

پیشنهاد کاربران

شش - ریه
جاکردن فروکردن
در لری به معنی فوت کردنه البته پف خالی همان شش است مثل پف گوسفند ولی اگه فعل باشه میشه فوت کردن ( پف کردن ) .
پف pof ، در گویش شهربابکی پف به معنی فوت است بطوریکه به جای فوت کن میگن پف کن ، وهم به معنی شش وهم به معنی متورم شدن چیزی که به نظر باد کرده بیاید ، لغت پفک از این معنی گرفته شده
در گویش لری بختیاری به معنی شش
( پُ ) در گویش استان کرمان به معنا ی جگر سفید است که در گویش شهرستان بهاباد به آن سس ( سُ ) گفته می شود.

بپرس