پشتیبان

/poStibAn/

    ally
    backup
    backer
    behind
    patron
    shield
    support
    supporter
    supportive
    backing
    buttress
    pillar
    back

فارسی به انگلیسی

پشتیبان اصلی
backbone

پشتیبان عمده
mainstay

پشتیبان ها
backing

مترادف ها

abutment (اسم)
مجاورت، زمین همسایه، کنار، زمین سرحدی، طرف، زمین مجاور، حد، نیم پایه، پایه جناحی، مرز، بست دیوار، نزدیکی، اتصال، پشتیبان، سرحد، خرپا، سامان، پشت بند دیوار

backup (اسم)
پشتیبان

supporter (اسم)
پشتیبان، حامی، معین، نگهدار، متحمل

protector (اسم)
پشتیبان، حامی، سرپرست، نگهدار، قیم، مستحفظ، سپردار، نیکدار

guardian (اسم)
پشتیبان، قیم، محافظ، نگهبان

patron (اسم)
پشتیبان، حامی، دوست، نگهدار، ولینعمت، مشتری، حافظ

backer (اسم)
پشتیبان، حامی، نگهدار، باربر

prop (اسم)
پشتیبان، تیر، نگهدار، پایه، شمع، تکیه، پشتی صندلی و غیره

buttress (اسم)
پشتیبان، حائل، پایه، شمع پشتیبان دیوار

savior (اسم)
پشتیبان، ناجی

پیشنهاد کاربران

منبع. فرهنگ عمید
پشتیبان
واژه پشتیبان
معادل ابجد 765
تعداد حروف 7
تلفظ poštibān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: poštīk - pān] ‹پشتیوان، پشتبان، پشتوان› [مجاز]
مختصات ( پُ ) [ په . ] ( ص مر. )
آواشناسی poStibAn
...
[مشاهده متن کامل]

الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار

ظهیر. [ ظَ ] ( ع ص ، اِ ) هم پشت. مدد. یار. یاور. مددکار. ظِهرة. ظُهرة. پشتیوان. پشتیبان. یاریگر. کمک. ج ، ظُهَراء. ( مهذب الاسماء ) : و الملائکة بعد ذلک ظهیر. ( قرآن 4/66 ) .
بدان منگر ای خواجه گر ظاهری
...
[مشاهده متن کامل]

نبینی همی مرد دین را ظهیر.
ناصرخسرو.
پشت احکام قران بود به شمشیر خدای
بهتر از تیغ سخن را نبود هیچ ظهیر.
ناصرخسرو.
نان پاره خویشتن بجستم
از شاه ، ظهیر دولت و داد.
مسعودسعد.
ظهیر ملّت و ملک و نصیر دولت و دین
به راستی و سزا بودش از خلیفه خطاب.
مسعودسعد.
عالم عادل مؤید مظفر منصور ظهیر سریر سلطنت و مشیر تدبیر مملکت. ( گلستان ) . || نیم روز. گرمگاه. ظهیرة. ظُهر. || دردپشت رسیده. مبتلی به پشت درد. || قوی پشت از شتر و جز آن : بعیر ظهیر؛شتر قوی ( مذکر و مؤنث در آن یکسان است ) .

یاور
یاری دهنده
طرف دار
در جدول، طرفدار
گیرنده. محافظ. حفظ کننده .
دست مرد. [ دَ م َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) یار. یاور. مدد. کمک . مددکار. پشتیبان . دستگیر. پشت . یار و مددکار. ( برهان ) :
وین نیاید بدست تا بوده ست
مرترا دست مرد و پای گذار.
سنائی .
عون
هوادار
پناه، پارتی، پشتیوان، حامی، ظهیر، عاصم، عضد، موید، مجیر، محافظ، مدافع، مددکار، معاضد، نگهبان، یار، یاریگر، یاور
پناه
طرفدار
حامی
سلف
اسلاف
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس