پشتی کردن


    to support
    to back
    to give a knee to

مترادف ها

back (فعل)
طرفداری کردن، سوار شدن، پشتی کردن، پشت انداختن، بعقب بردن، پشت چیزی نوشتن، ظهرنویسی کردن، بر پشت چیزی قرار گرفتن

bolster (فعل)
تکیه دادن، تقویت کردن، پشتی کردن، با بالش نگه داشتن

پیشنهاد کاربران

بپرس