پشت سرهم

/poStesarhAm/

    back-to-back

مترادف ها

consecutive (صفت)
متوالی، پشت سرهم، مسلسل، پی در پی، پیاپی، نتیجهای

blow-by-blow (صفت)
دم بدم، پشت سرهم

seriate (صفت)
پشت سرهم، دارای تسلسل یا شماره ترتیب

reel (اسم)
حلقه، قرقره، ماسوره، چرخک، پشت سر هم، قرقره فیلم، حلقه فیلم، نخ پیچیده بدور قرقره

tandem (قید)
پشت سر هم

پیشنهاد کاربران

ردیف، دمادم
حمید رضا مشایخی - اصفهان
یه ریز
دمادج
In succession. He blinked several times in quick succession.
یک ریز. [ ی َ / ی ِ ] ( ق مرکب ) متصل . پیوسته . دائم . مدام . پیاپی . پشت هم . ( یادداشت مؤلف ) . پشت سرهم . پی درپی : او یک ریز حرف زد.
back to back
راه به راه
لهجه و گویش تهرانی
پشت سرهم، راه و بیراه، زود به زود، پیاپی ، مرتب، بکرات
In a row
Successive
Consecutive
Sequential
Succeeding
حالت قیدی اونها شامل :
Successively
Succeedingly
متناوب. . . پی درپی. . . .
consecutive
پیاپی، ردیف، دُمادُم، پی درپی، متتابع، متوالی، متوالیاً

پشتار ( اسفاده در گویش اصفهان )
مدام
یک ریز
ردیف
I teach 3 classes on even days in a row من روزهای زوج سه تا کلاس پشت سر هم دارم
یک بند
یک روند
یکروند
متناوب
رمارم
In a row

سریال
Successively
ترتیب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)