پس و پیش

/pasopiS/

    swing
    seesaw
    back and forth
    to and fro

فارسی به انگلیسی

پس و پیش بردن
swing, wave

پس و پیش بردن شمشیر
flourish

پس و پیش رفتن
fluctuate, oscillate, rock, swag, sway, swing, teeter, traverse, twinkle, vacillate, wallow, wave, waver

پس و پیش رفتن سریع
shuttle

پس و پیش روی
oscillation

پس و پیش گذاری
transposition

پس و پیش نگر
circumspect

پس و پیش کردن
dislocate, invert, jockey, permute, tamper, transpose, to change the places of

مترادف ها

transposed (صفت)
ترانهاده، پس و پیش

پیشنهاد کاربران

بپرس