پس زدن


    backlash
    jerk
    redound
    repel
    shed
    shunt
    turn
    ward
    recoil
    backfire
    kick
    to draw back
    to flow back
    to displace

فارسی به انگلیسی

پس زدن با ارنج ها
elbow

پس زدن با جاخالی دادن
fend

پس زدن با حرکت تند و سرتاسری
sweep

پس زدن بادبان کشتی
draw

پس زدن پرده
draw

پس زدن شدید
rebuff

مترادف ها

backlash (فعل)
پس زدن

recoil (فعل)
پس زدن، بحال خود برگشتن، پس نشستن، لگد کردن، عقب نشستن، فنری بودن، بحال نخستین برگشتن

eject (فعل)
دفع کردن، پس زدن، بیرون انداختن، معزول کردن، بیرون راندن

kickback (فعل)
پس زدن، لگد زدن

rebut (فعل)
بر گرداندن، پس زدن، رد کردن، تکذیب کردن، جواب متقابل دادن

draw back (فعل)
پس زدن، عقب کشیدن

rebound (فعل)
پس زدن، برگشتن، جهش کردن، دوباره بجای اول برگشتن، حرکت ارتجاعی داشتن، منعکس شدن

set back (فعل)
پس زدن، عقب کشیدن

hang off (فعل)
رها کردن، پس زدن

push back (فعل)
پس زدن، عقب زدن

پیشنهاد کاربران

پس زدن: نپذیرفتن، رد کردن، وازدن، دفع کردن، باطل کردن، خرسند نشدن به چیزی، از خود راندن و. . .
چون: تن بیمار عضو پیوندی را پس زده است: تن بیمار عضو پیوندی را نپذیرفته است.
پارسی را پاس بداریم.
پس راندن
پس گردنی زدن، پس کله زدن
پس زدن : به عقب زدن ، بر گرداندن ، مثل پس زدن موی سر و پس زدن دست دیگران .
( ( جوان پشت میز اول موهای لّخت وسیاه را از پیشانی پس زد . "برای قبل از ظهر سه تا بازدید دارم. دو مورد اجاره یکی رهن کامل "پیراهن مشکی یقه برگردان پوشیده بود با شلوار جین سیاه . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 8 . ) )

بپرس