پس رفتن


    lapse
    recede
    recoil
    slip
    to go back
    to get out of the way
    to decline

فارسی به انگلیسی

پس رفتن اب دریا
ebb

پس رفتن در اثر وحشت
blench

مترادف ها

retire (فعل)
کناره گیری کردن، با تعظیم خارج شدن، کنار کشیدن، استراحت کردن، پس رفتن، منزوی شدن، بازنشسته کردن یا شدن

regress (فعل)
سیر قهقرایی کردن، پس رفتن، پس رفت کردن

recede (فعل)
کنار کشیدن، عقب کشیدن، دور شدن، پس رفتن، بعقب سرازیر شدن

retrograde (فعل)
پس رفتن، بقهقرا رفتن

pull back (فعل)
پس رفتن

retrogress (فعل)
پس رفتن، بقهقرا رفتن، ترقی معکوس کردن

پیشنهاد کاربران

Retrograde
Retrogress
Regress
قدم باز پس گرفتن
عقب نشینی کردن عقب رفتن
عقب کشیدن

بپرس