دیکشنری
مترجم
بپرس
پس انداز کردن
by
reserve
save
to save
دنبال کنید
مترادف ها
save
(فعل)
اندوختن، نگاه داشتن، پس انداز کردن، نجارت دادن، رهایی بخشیدن، پس انداختن
پیشنهاد کاربران
Put away
اندوختن . . . . . . . جمع کردن . . . . . . . کنارگزاشتن. . . .
+ عکس و لینک