پس انداختن


    beget
    breed
    brood
    generate
    sire
    to delay the payment of
    to postpone
    [sl.] to give birth to

فارسی به انگلیسی

پس انداختن و بار اوردن فرزند
parenting

مترادف ها

save (فعل)
اندوختن، نگاه داشتن، پس انداز کردن، نجارت دادن، رهایی بخشیدن، پس انداختن

spring off (فعل)
پس انداختن

پیشنهاد کاربران

پس انداختن : [عامیانه، اصطلاح] جمع کردن پول، بچه به دنیا آوردن، به عقب انداختن ( قرار ) .