پرین


    downy
    feathery
    plumy

پیشنهاد کاربران

در شمال غرب استان فارس، در شهرستان رستم در حاشیه رودخانه تنگ شیو روستایی باستانی، زیبا و با جاذبه های طبیعی و تاریخی بنام پرین وجود دارد. در دهه چهل و پنجاه و شصت که من به یاد دارم در حواشی این روستا کوههای با درختان انبوه بلوط، بادام کوهی، بنک، انجیر بش و باغات گوناگون انار و انگور و مرکبات، مزارع سرسبز، شالیزارهای برنج چمپا و چسمه سارهایی با آب گوارا چشم و روح هر ببینده ای را نوازش میداد.
...
[مشاهده متن کامل]

در تبیین ارتباط بین اسم روستای پرین و اسم دختر کی قباد ساسانی بنام " پرین" نکته جالب و اول اینکه سالخوردگان این روستا خودشان را از تبار رستم می دانستند و به شاهنامه خوانی هم علاقه وافر داشتند و از عرق بالای وطن پرستی نیز برخوردار و به سوادآموزی و علم دوستی توجه ویژه داشتند. دوم اینکه در این روستا از دیرباز وجود نام های پسرانه ایرانی مانند: کشواد، طهمورس، قباد، بیژن، پشنگ، ایرج، فرامرز، رستم، پرویز، دارا، داریوش، اسفندیار، کیامرث، فرود، فرهاد، فریدون، کاووس، کیا، لهراسب، خسرو، فریبرز، سهراب، گشتاسب، اردشیر، سپهدار، بهمن، بهرام . . . . و اسامی دخترانه ای نظیر: گلچهر، مهرگل، مهربانو، شهربانو، فرنگیس، گردآفرین، مهرآفرین، مهین بانو، سروگل، کتایون، شیرین، پریگل، پریناز، شاه بی بی، گل بی بی، نازلی بی بی، گلناز، ماهپرور، هما، گلابتون، مهتاب، ماهی جان، شهین، مهین، پروانه، پریوش، زری، تهمینه و. . . به وفور وجود داشته است که تاکید مردمان دیرین این دیار بر استمرار این اسامی کاملا ایرانی هم به پیشنه باستانی روستای پرین برمی گردد و هم تلاش ناخودآگاه مردمان این دیار برای حفظ اصالت کیانی _ ایرانی خود بوده است.
اینک که من این نوشته را ثبت میکنم اسامی بالا یا در قید حیات نیستندیا در میانسالی و شاید کهنسالی، عمر خود را سپری می کنند. بدون شک اسم این روستا با بانوی دانشمند وادیب ایرانی بنام "پرین" که دختر کی قباد ساسانی بوده و اوستا را گردآوری و به زبان پهلوی ترجمه کرده بی ارتباط نیست. نکته سومی که در تایید ارتباط بین اسم روستای پرین و اسم دختر کی قباد بنام پرین ( یعنی لطیف و نرم و زیبا مثل پر ) که حائز اهمیت است وجود تیره هایی از مردمان این دیار است که خودشان را از نوادگان کیانیان می دانند و هنوز هم اسامی نیاکان خود را همانند رسوم از قدیم برجا مانده با پسوند و پیشوند ( برحسب هماوایی اسم ) "کی" یاد می کنند مانند : کی شهباز، کی خسرو، کی منصور، کی اسمعیل، کی قباد، کی فلانی و. . . . تیره " کی ها" تبار مشخص و تعریف شده ای دارند که بقیه مردمان این مرزوبوم کهن این پسوند و پیشوند "کی" را برای آنها به رسمیت می شناسند. یک گروه کوچکی از تبار " کی ها" در مجاور روستای پرین بنام روستای نوگک زندگی می کنند که هنوز به خاندان " کی" مشهور هستند. تیره بزرگ دیگری از همین تبار " کی ها" که از جمعیت بیشتری هم برخوردارند، تقریبا در شمال روستای پرین و حوالی شهرستان یاسوج زندگی می کنند که خودشان را باز هم از سلسله کیانیان به ویژه کی خسرو و کی قباد می دانند. اغلب خوانین و کلانترهای منطقه شهرستان رستم و یاسوج از خاندان " کی" هستند. نکته سوم قابل ذکر، مشاهده اسم پرین در شاهنامه فردوسی است. فردوسی میفرماید:
زفهلو به بهلو کشیده طناب
سراپرده شاه افراسیاب
کخ رستم به تنگ پرین اندر است
قرار فرامرز کمی بالاتر است.
امیدوارم شعر ر به ویژه بیت آخر را درست نوشته باشم اگه نقصانی در نگارش شعر هست حتما عزیزان حقیر را می بخشند. ولی این شعر را در شاهنامه به چشم خویش دیده ام و ابیات کاملتر آن را علاقمندان می توانند سرچ کنند. پرین دقیقا در تنگه ای قرار دارد که با مفاد شعر فردوسی نیز مطابقت دارد. فهلو و بهلو که در بیت اول شعر فردوسی آمده است اینک نام دو روستا است که در 25 کیلومتری روستای پرین هنوز هم به همین نام معروف هستند. امیدوارم عزیزان علاقمند چنانچه اشکالی در نوشته های اینجانب هست تصحیح بفرمایند تا انتقال اطلاعات به درستی انجام گردد. ارادتمند شما: دکتر فرامرز کشکولی

پرین
پرین نرم ولطیف . کاش فیلم پرین رابسازنددختردانشمندایرانی زمان ساسانی که اصل وریشه اسم به اوبرمیگردد
ای کاش کارتونی پرین رو سه بعدی اش هم بسازند
من یک خواهر کوچک به نام پرین دارم . گویا اسمش را درست انتخاب کردیم چون تمام معانیه ان را دارد. مثلا بی نهایت زیباست ٬ نرم و لطیف است و وقتی لمسش می کنم انگار پر را لمس می کنم
دوستت دارم پرینم
پرین : پَرین ( پَر ین ( پسوند نسبت ) ) ، 1 - منسوب به پَر؛ 2 - ( به مجاز ) نرم و لطیف. پَرین اسم دختر باریشه فارسی است.
پَرین: اسم دخترانه فارسی است به معنای فرشته ای زیبا که زیبایی آن با چشم ظاهری دیده نمی شود بلکه با چشم دل می توان آن را دید
پرین : پرین اسم دخترانه باریشه فارسی است . پرین : /parin/ پَرین ( پَر ین ( پسوند نسبت ) ) ، 1 - منسوب به پَر؛ 2 - ( به مجاز ) نرم و لطیف.
از جنس زن
به لطافت و نرمی پر
بی نهایت زیبا،
فرشته خو،
نام اولین بانوی مترجم و دانشمند ایران زمین.
بانوی دانشمند ایرانی . او دختر کیقباد بود که در سال ٩٢۴ یزدگردی هزاران برگ از نسخه های اوستا را به زبان پهلوی برای آیندگان از گوشه و کنار ممالک آریایی گردآوری نمود و یکبار کامل آنرا نوشت و نامش در تاریخ ایران زمین برای همیشه ثبت گردیده است . از او چند کتاب دیگر گزارش شده است.

بپرس