disturbed (صفت)مضطرب، اشفته، مختل، پریشان، مختل شده، ناراحت، پریشان حالdistressed (صفت)فرومایه، فرومانده، پریشان، پریشان حال
سراسیمه. . . نگران. . . اشفته. . . .شیباندلچو از خنجرروز بگریخت شبهمی رفت شیباندل و خشک لب. فردوسی.مضطرب الاحوال+ عکس و لینک