blabbermouth (اسم)حرف، وراج، پرگوverbose (صفت)پرگو، دراز، دراز نویس، درازگوlong-winded (صفت)پرگو، دراز نفسprolix (صفت)طولانی، پرگو، خسته کننده، طویل، دراز، طولانی وخسته کننده، روده درازtalkative (صفت)پر حرف، وراج، پرگو، پرچانه، بسگویloquacious (صفت)پر حرف، وراج، پرگو
اهل زنخ. [ اَ ل ِ زَ ن َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پرچانه. پرگو. صاحب [ سخن ] بیهوده و لاف. || زن. ( شرح قران السعدین از آنندراج ) :کرده زنخ شان ز محاسن کناراهل زنخ راز محاسن چه کار. امیرخسرو ( از آنندراج ) .ابن اقوال. [ اِ ن ُ اَق ْ ] ( ع ص مرکب ) کثیرالکلام.پرچانه، پرحرف، حراف، روده دراز، مکثار، وراج+ عکس و لینک