پرگار

/pargAr/

    compass
    compasses

فارسی به انگلیسی

پرگار اندازه گیر
dividers

پرگار تقسیم
dividers

مترادف ها

compass (اسم)
حوزه، دایره، قطب نما، پرگار، حیطه، گرد

پیشنهاد کاربران

بردال
کاربر ایرزاد در پرگار راجبه پر همه چی رو درست گفتی اما گار را اشتباه گفتی که با من همراه باشید
از آنجا که بحث از پردیس هم به میان آوردی همه ما میدانیم که در زبان لاتین به باغ یا باغچه گاردن میگویند و به محافظ گارد پس همچون زبان ایرانی که به پردیس و پرگار اشاره دارد یک نسبتی بین پردیس / پرگار / پرچین / پیرامون و . . . . با حفاظ و دورچین باید وجود داشته باشد و از همینرو میتوان فهمید گار در پرگار همان پرگارد یا پرگرد است یعنی چیزی که گرد پیرامون ( محیط ) یا اطراف کشیده شده و از همینجا میتوان فهمید گار / گرد / گارد ( gaurd ) به چم دایره یا حفاظ بکار رفته است پس پرگار همان پرگارد یا پرگرد ( دایره ای که در محیط اطراف میکشند ) یا پیراگرد یا پیراگارد بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

همه اینارو گفتم تا بیشتر و بهترش کنم فرمایشات شما رو و نکته پایانی اینکه نگار از انگار برابر فکر و خیال آمده و در اصل انگ ار بوده یعنی تجمیع شده که اشاره به تجمیع فکری دارد مثال های مشابه این گونه می باشد. مثلا کسی که فکری به سرش افتاده باشه میگوید به خیالم رسید که خود خیال از خیل یا همان زیادی یا همان تجمیع آمده پیش خیال یعنی زیاد یا تجمیع اما در زبان فارسی مشخصا برای فکر بکار رفته.
نگارستان = نگار استان = جایگاه و قرار فکر و خیال و مصور سازی
فرهنگ = فر هنگ ( انگ ) = شکوه جمعی ( انچه اجتماع بدان میبالد )
سرهنگ = بزرگ جمع
انگور = انباشته / تجمیع شده ( اشاره به میوه های بسیار و تجمیع شده دارد و برخی میگویند چون در آن زنبور بسیار میمرد به گروستان تجمیع شده زنبور نام گرفت )
انگ = اتهام / تجمیع فکر و خیال بد راجبه کسی
انگار = از انگ آمده = متصور / خیالی و . . . => نگار = تصویر / طرح
و . . . .
با سپاس

پرگار بچم مدار است گار گاشتن=گردیدن است و پرگار/برگار مدار است دگر پرگار تاج است
که انرا پرگر نیز گویند
پیرا نگار یا پیرامون نگار یا نگارگری پیرامون یا انگارگری پیرامون یا نگرش به پیرامون به صورت هندسی و مهندسی.
درپی نکاشتن واژه پرکار بودم که متوجه شدم کابر ایرزاد بنحو علمی و شایسته ای از عهده اینکار برامدند درود بر ایشان
پَرگار
پَرگار : پَر - گار
پَر - : پیشوند به مینه ی دُور و بَر ، پیرامون ، طَرَف ها
که در واژه های دیگری هم به کار رفته است :
به شکل پیرا - : پیرامون ( مون = مرکز )
پَرداختَن : پَر - داختن : کارهای حول و حوش را کردن
...
[مشاهده متن کامل]

پَردیس : پَر - دیس : دیوار ی که دُورِ باغ کِشیدند
( دیزی ، دیگ = دیس : زَرفی که دُورَش دیواره و جِدار دارد )
پیرا - و پَر - همتراز با واژه ی اوروپایی - para است.
گار = کِشیدن ، رَسمیدن ( رَسم کردن ، ترسیم ، رَسّامی کردن ) ؛
در واژه ی نِگار : نِ - گار که "نِ - " پیشوند به سوی پایین ، زیر ، تَه بوده و" گار " همان gramm و graf اوروپایی ست .
پَرگار : ابزاری که با آن می توان گِردی ای را کِشید که پیرا یَش یا دُور و بَراَش بَسته است.

شاید در اصل و ریشه پَر گَر بوده باشد. پر به معنای حد و مرز ( مثل پر چین یک باغ ) و گر شاید مخفف مصدر گردیدن بوده باشد. محیط و مرکز یک دایره دو سر حد می باشند. سر یا راس یکی از شاخه های پرگار روی مرکز و دیگری روی محیط می چرخند و اثر خودرا بجای می گذارند.
spring dividers به معنی پرگار یا همون ابزار تحریری که بهش میگیم پرگار هست.
پرگار گردش است
چنین است پرگار چرخ بلند
که آید بدین پادشاهی گزند
فردوسی
دوستانی که گفتند compass نیست حالا به هر دلیل، اگر یه سری به سایت هایی مثل ازمازون بزنید دقیقا از اسم compass برای پرگار استفاده شده
ابزاری برای رسم دایره
وسیله ای است که بدان قوس را رسم کنند
پرگار ( Dividers ) [اصطلاح دریانوردی] :وسیله ای جهت اندازه گرفتن فواصل در روی نقشه و علامتگذاری بر روی نقشه .
پرگار میشه پرگار، ابزاری برای کشیدن خطی گرد یک چیز. همچنین پرگاره فارسی orbit میتوان باشد : راهی خمیده ( کوژ راه=curved path ) که در آن ستاره سیاره و هر چیز دیگری پیرامونش میچرخد که به نادرستی مدار=circuit میگویند . پوزش میخوام ولی فارسی رو به خارجی برنمیگردانندبه نام فارسی. سپاس
دواره
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس