پروفسور

/porofosor/

    professor

پیشنهاد کاربران

در لابلای توضیحات ذیل که در مورد کلمه appraisal
آمده است فلسفه پیدایش کلمه پرفسور خدمت عزیزان تبیین گردیده است.
قبل از اینکه به باطن و ریشه ی کلمه appraisal ورود کنیم و این کلمه رو تفسیر کنیم یک نگاهی به کلمه پارس و یا فارس داشته باشیم.
...
[مشاهده متن کامل]

اگر از قانون اولویت تلفظ نسبت به نگارگری و صورتگری حروف در زبانهای مختلف به این مقوله ورود کنیم با توجه به قانون چرخش و تغییر شکل حروف در غالب کلمه، کلماتی مثل پارس فارس پرایس پرافیس پروفسشنال پروفسور پرافیت پاریس پیریس پارادیس پُرسش پِریز فارس سیراف سُفره سَفر اَسفور سَفیر مسافرت حتی کلمه صفر از یک ریشه می باشند که هر کدام کاربرد خودشان را در جایگاه خودشون ولی از یک راسته مفهومی دارند. کُلاً پارس یعنی سرزمین نور و نیرو سرزمین انرژی و کسب انرژی. حالا چطور این مفهوم در این کلمه وجود دارد به این صورت که کلمه ی پارادایس که تحت عنوان باغ بهشت و باغ پرندگان بهشتی از اون تفسیر شده از همین مفهوم شکل گرفته. کلمه پِریز یا پاریس و پیریس در لهجه های محلی که ما در امکانات امروزی از اون انرژی الکتریکی دریافت می شود نیز همین رویه موجود است. البته اگر در بُعد ادبیاتی هم نگاهی داشته باشیم کلمه پُرسش نیز یعنی کسب علم و حل مسئله. و در بُعد و کاربرد مواد غذایی نیز اصطلاح یک پرس غذا همین مفهوم را دارد. یا کلمه پروفسور که به شخصی که در مرزهای علم مشغول دادن اطلاعات به جامعه بشری می باشد. و یا کلمه پرافیت که در زبان لاتین تحت عنوان پیامبر ترجمه گردیده یعنی شخصی که انرژی را از مخزن اصلی خود به جامعه بشری می رساند. لذا با این تفاسیر کلمه appraisal که تحت عنوان ارزیابی برای دادن امتیاز، درجه و پاداش ترجمه شده نیز از همین مفهوم شکل گرفته.
یک توضیحی هم برای فلسفه ی پیدایش کلمه صفر اگر داشته باشیم این است که در زبان ترکی امروزی و فارسی قدیم و لهجه های موجود محلی به صفر که عدم عدد در درس ریاضی است، نول گفته می شود. کلمه نول بُعد نبودن چیزی را تداعی می کند که در صنعت برق اصطلاح فاز و نول هم در حال استفاده می باشد. ولی کلمه صفر بُعد دایره بودن و نقاشی اون عدد می باشد که اون نماد یعنی صفر که به صورت دایره میان تهی می باشد، دایره هم نماد گردش و چرخش و سفر و مسافرت و سفیر یا اَسفور که عرب ها به گنجشک می گویند و انگلیسی های امروزی Sparrow که با لهجه خودمان همان اَسفور به مفهوم پرنده مسافر می باشد. علت اینکه حرف س در کلمه صفر به ص تبدیل شده به علت اشتباه نکردن این مفهوم در مکاتبات در دو کاربرد مختلف هست. مثل کلمه سَد در رشته عمران و صَد در ریاضیات که هر دو یک مفهوم در دل خود دارد ولی در دو جایگاه کاربردی در حال استفاده می باشد. یا مثل دو کلمه صوت و صدا که از یک خانواده ولی در دو جایگاه متفاوت در حال استفاده می باشد. به این صورت که با توجه به ذات حرف ( و ) و ( آ ) کلمه صوت جریان صدا را بیان می کند و صدا عمل ایجاد صوت را بیان می کند.
کلمه فَرَس هم در عربی که به معنی اسب ترجمه شده از همین مفهوم به معنای پُرنیرو پرانرژی می باشد. نمونه مشابه همین کلمه در انگلیسی Horse می باشد که حرف ف در این کلمه phorse حذف شده است.
البته یک کلمه هم خانواده با کلمه appraisal کلمه approve می باشد که اصطلاحاً با ترجمه ی تایید کردن باب شده است و حرف s برای تلفظ راحت تر حذف گردیده است. نمونه مشابه این دو کلمه در زبان ما کلمه آری هست که هم خانواده با آرمان ارتش آریا آرام آرامش و غیره می باشد. یعنی با آری گفتن و approve کردن مقوله ی انرژی دادن و ایجاد حس مثبت برقرار می گردد.

به استاد دانشگاه پروفسور میگن
واژه پروفسور
معادل ابجد 554
تعداد حروف 7
تلفظ por[o]fosor, per[o]fesor
ترکیب ( اسم ) [فرانسوی: professeur]
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ واژه های سره
استاد
در آمریکا بر عکس کشورهای اروپایی و نیز ایران، پروفسوری نه به عنوان بالاترین درجهٔ علمی، بلکه به همهٔ اعضای کادر آموزشی در دبیرستان ها، کالج ها، دانشگاه ها، موسسات آموزش های فنی و مدارس پرستاری اطلاق می شود.
فراندیش
دانشمند علمی
پُرفیسور = پُر فیس ( افاده ) ور.
کَسی که بدلیل دانشی که دارد، خود - ش را از هرجهت، از هر کس برتر می داند و فخر می فروشد.
بر وزنِ رنجور و مزدور است، نه دانشور.
کسی که بنا به شایستگی های ویژه و سالها پژوهش و داشتن آثار برجسته و ارزشمند در یک زمینه از سوی متخصص های برجسته آن زمینه پروفسور نامیده شود. در دانشگاه ها چنین است که یک آموزگار باید بنا به شایستگی های ویژه ای از درجه استادیار و دانشیار گذر کند تا به این درجه ( استاد یا استاد تمام ) برسد که این ملاک با توجه به سطح آن دانشگاه و سطح علمی آن کشور در آن زمینه بسنده نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

پرو ( فرا ) فس ( فرَس: اوستا: پرسش و پژوهش کردن ) ور ( پسوند کننده ) = فرا پژوهشگر
پروفسور = فر استاد

فر استاد
هوش قوی دانا تر از دکتر معلم طبیب و اختراع گر
دانشمند
دانشبُد
پروفِسور ، پوروفِسور
دانِشبُد ، سَراُستاد
کارفرزان ( دارای درجه دکترا )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)