پرورش

/parvareS/

    training
    fostering
    nourishment
    nurture
    cultivation
    culture
    upbringing

فارسی به انگلیسی

پرورش اندام
bodybuilding

پرورش انگور
viticulture

پرورش باز شکاری
falconry

پرورش چهارپایان
animal husbandry

پرورش دادن
breed, cultivate, develop, exercise, foster, keep, nourish, nurture, raise, rear, uprear, to train, to foster, to develop

پرورش دهنده
farmer, grower, nurse

پرورش دهنده زنبور عسل
apiarist

پرورش زنبور عسل
beekeeping

پرورش گاو شیرده
dairy farming

پرورش گر
handler, educator

پرورش گل
floriculture

پرورش کرم ابریشم و تولید ابریشم
sericulture

پرورش یافتن
to be trained or fostered

مترادف ها

training (اسم)
تحصیل، تعلیم، تدریس، مکتب، مشق، اموزش، پرورش

nourishment (اسم)
قوت، غذا، تغذیه، خوراک، پرورش

nurture (اسم)
غذا، تغذیه، تربیت، پرورش، بار اوردن بچه

fosterage (اسم)
پرورش، گرفتن مادر رضاعی، دایه گیری

پیشنهاد کاربران

وام واژگانی که به پهلوی نسبت داده می شوند از فرهنگ های لغتی مانند اسدی توسی یا سنگ نبشته های کهن ساسانی می آیند
حالا من ی سوال دارم
این ک. . . شعرایی که شما میگی مبنی بر اینکه فارسی گویشی از ترکیه ( کلا ۱۵۰تا وام واژه خیلی پر استفاده در فارسی از ترکی هست که اونام کم گفته میشن ) از کدوم کتاب میاد؟
...
[مشاهده متن کامل]

عاشق ورزش باشم و عشق فوتبال در قلب مردم بپرورانم . . . .
عاشق خدا باشم و بخاطر او هدفمند زندگی کنم . . . .
عاشق خانواده خویش باشم و آنها را خوشحال کنم . . . .
پرورش
این کلماتی که به پهلوی منسوب می شوند در ک کدام کتاب و اثر فهلوی وجود دارند دوستان ؟
واژه پرورش
معادل ابجد 708
تعداد حروف 5
تلفظ parvareš
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر از پروردن ) [پهلوی: parvarišn]
مختصات ( پَ وَ رِ ) [ په . ] ( اِمص . )
آواشناسی parvareS
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی معین
لغت نامه دهخدا
واژه پرورش خیلی پارسی است چون در عربی تربیت می شود چون درترکی می شود اورمه این واژه یعنی پرورش صد درصد پارسی است.
شکوفایی
رشد - نمو - تعلیم وتربیت - پرورش
نام واژه،
پرورش =تعلیم ، تربیت
🙂🙂🙂🙂🥰🥰🥰🥰😽😽😽😽😽😽😽💋💋💋💋💋💋💋💋🙊🙊🙊💓💓💓💓
mentoring
ارشاد
آموزش
تعلیم
پرورش
پرورش: در پهلوی پرورشن parwarešn بوده است .
( ( ازو اندر آمد همی پرورش ؛
که پوشیدنی نو بُد و نو خورش. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 232. )

تادیب . تعلیم
تعلیم

رشددادن

رشد دادن

رشد دادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)