خدا، تعالی، خداوند، ایزد، الله، پروردگار، یزدان، یاهو
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
در پارسی میانه: پرورتار
پرودگار ؛ یک کانسپت کلامی متشکل از پروردن و گرداندن.
بخش اول مرتبت با کلمه ی پرورش و پرداختن و پروار و پرواز و فرورش و فرآوری و برآمدن و ورآمدن و ورزیده کردن.
و بخش دوم مرتبط با گرمایش و گردیدن و گرایش و کاریدن و کار کردن و به کار بستن و کریم و کرامت.
... [مشاهده متن کامل]
و مفهوم مشترک در هر دو بخش کلمه ی پروردگار به مفهوم فکورانه، پای کار بودن.
بخش اول مرتبت با کلمه ی پرورش و پرداختن و پروار و پرواز و فرورش و فرآوری و برآمدن و ورآمدن و ورزیده کردن.
و بخش دوم مرتبط با گرمایش و گردیدن و گرایش و کاریدن و کار کردن و به کار بستن و کریم و کرامت.
... [مشاهده متن کامل]
و مفهوم مشترک در هر دو بخش کلمه ی پروردگار به مفهوم فکورانه، پای کار بودن.
پرورش دهنده
معنی پروردگار یعنی همان خدا اما پروریدن رو که میدانیم . میماند کار gar یا garu به معنی فاخر بلندمرتبه است چیزی شبیه به فخر در عربی
کسی که خدا دوست دارد
آفریدگار، الله، ایزد، جان آفرین، خدا، دادار، رب، کردگار، یزدان، خداوند
آفریدگار، ایزد، خداوند، یزدان.
سپاس از جهاندار پروردگار
کز اویست نیک و بد روزگار.
فردوسی .
چو فرزند سام نریمان ز بند
بنالد بپروردگار بلند.
فردوسی .
جهان را به آئین شاهی بدار
... [مشاهده متن کامل]
چو آمختی از پاک پروردگار.
فردوسی .
بکوشش مکن هیچ سستی بکار
بگیتی جز او نیست پروردگار.
سپاس از جهاندار پروردگار
کز اویست نیک و بد روزگار.
فردوسی .
چو فرزند سام نریمان ز بند
بنالد بپروردگار بلند.
فردوسی .
جهان را به آئین شاهی بدار
... [مشاهده متن کامل]
چو آمختی از پاک پروردگار.
فردوسی .
بکوشش مکن هیچ سستی بکار
بگیتی جز او نیست پروردگار.