یشت، طاعت، عبادت
حمید رضا مشایخی - اصفهان
در کلمات پرستار و پرستش و سرپرست ریشه آنها پرست یعنی مراقبت است
پرستار و پرستش رو که در پست قبلی توضیح دادم
سر پرست هم یعنی کسی که در راس امور مراقب اوضاع است
البته شاید پرست هم ریشه از پر داشته باشد و پَر از بَر ماخوذ است و بَر از خانواده بار یعنی بالا و بلندی ( ر. ک به مفاهیم بر و بار که مفصل توضیح دادم و نیز گفتم که پریدن و پرواز هم از بَر ماخوذ است )
... [مشاهده متن کامل]
بر این اساس پرستش ( مراقبه ) به سمت بالا و خدا شدن
پرستار کسی که بالای سر کسی مراقب اوست
و سرپرست همان مفهوم سر وَر و سر بر و سرپَر ( بالای سر ) را احتمالا دارا باشد
البته مفهوم پَر در پرست در این مقوله محل تردید است و صرفا تراوشات ذهنی خودم را عرض کردم.
شاید پرستو هم بعنوان پرنده ای که در بلندای آسمان پرواز می کند به این نام با الحاق مصوت بلند "او" ( که گاهی نقش آن مبالغه ساز دارد نامیده شده باشد.
مصوت مبالغه ساز "او" مثل بارو ( خیلی بلند ) یا شکمو یا شاید اخمو
البته همیشه هم این مصوت مبالغه ساز نیست و بعضا نقشهای دیگری دارد
بندگی ( در ادیان ابراهمی )
ستایش ( در آئین زرتشتی )
پرستش واژه ای است که اشاره به یک عمل جمعی دارد. بخش اول کلمه ( پر ) به این امر اشاره دارد و در گذشته افراد گرد آتش و. . جمع می شدند. بطور مثال در کلمه پرگار، پرنده ، فر و . . . . که با پر ساخته می شوند این گستردگی و جمع بودن نقش مهمی دارد.
یَشت
پرستش=یسنا
. . . این چه حالتی است و از کجا سرچشمه می گیرد که فقط در مقابل او می خواهد تسلیم محض باشد و از منِ او، از خودِ او و از انانیّتش چیزی باقی نماند. در این زمینه مولوی شعرهای خیلی خوبی دارد که در ادبیات عرفانی فوق العاده است:
... [مشاهده متن کامل]
عشق قهّار است و من مقهور عشق
چون قمر روشن شدم از نور عشق
مساله پرستش این است، یعنی عشق، انسان را می رساند به مرحله ای که می خواهد از معشوق، خدایی بسازد و از خود، بنده ای؛ او را هستی مطلق بداند و خود را در مقابل او نیست و نیستی حساب کند. . .
فطرت - مرتضی مطهری - انتشارات صدرا - چاپ هشتم: پاییز ۱۳۷۵ - ص ۹۶
پرست ار
هون ار
ویراست ار
ار به چه معنا و از کدام زبان است؟
پرستار و پرستش از یک ر یشه است و از مراقبه و مراقبت گرفته شده است
مراقبه یعنی با خدای خود خلوت کردن و همان عبادت و معادل پارسی آن پرستش است
پرستار هم یعنی مراقب
پرست ار
پسوند "ار" اسم فاعل ساز است که به نظر شخصی من از کار ماخوذ و در آن ادغام شده است
... [مشاهده متن کامل]
مثل آموزگار : کسی که کارش آموزش است
ویراستار: کسی که کارش ویرایش است
و پرستار: کسی که کارش مراقبت است
پرستش همواره در پارسی به معنی عبادت بوده. نمونه های فراوانی در شاهنامه فردوسی با همین معنی یافت می شود.
ستایش آفریدگار
پرستش پروردگار
عبادت کردگار
نیایش خداوندگار
پرستش در پارسی نو معنی عبادت به خودش گرفته ولی در اصل مترادف پرستاری یا همون مراقبت هست
می قبول مت . می انجام مت . می خوان مت . می جوی مت . می بوی مت . می بوس مت . می لیس مت .
می خور مت . ای ی ی جان
هر چه میپرستی در درونت غیر آن صفائی نیست
در کاشانه عشق بجز جلوه یار وفائی نیست
پارسی دانی تو چه هستی
تو آن هستی که میپرستی
پرستش به سنگسری عبادت سجده کنده . پرستین ده
پرستیده شده
ستایش کردن. عبادت کردن. دوست داشتن
یشت
یسنا
عشق، عبودیت
عبادت کردن ، اطاعت کردن ، بندگی کردن ، خدمت کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)