پرستش

/parasteS/

    adoration
    worship

فارسی به انگلیسی

پرستش امیز
worshipful

پرستش گرانه
idolatrous

پرستش وار
ritual

پرستش واره گرایی کردن
ritualize

پرستش کردن
worship, to worship

پرستش کردن از
to question or ask

مترادف ها

praise (اسم)
تحسین، ستایش، پرستش، نیایش، چاپلوسی، تعریف، تمجید، رجز، خوشامد گویی صمیمانه

adoration (اسم)
ستایش، عشق ورزی، پرستش، نیایش، ستایشگری، سجود

worship (اسم)
ستایش، پرستش، ستایشگری، سجود، عبادت

devotion (اسم)
هواخواهی، پرستش، سرسپردگی، تخصیص، وقف، صمیمیت، جانسپار، از خود گذشتگی، دعا، مریدی

adulation (اسم)
پرستش، چاپلوسی

idolization (اسم)
پرستش، بت سازی

پیشنهاد کاربران

بندگی ( در ادیان ابراهمی )
ستایش ( در آئین زرتشتی )
پرستش واژه ای است که اشاره به یک عمل جمعی دارد. بخش اول کلمه ( پر ) به این امر اشاره دارد و در گذشته افراد گرد آتش و. . جمع می شدند. بطور مثال در کلمه پرگار، پرنده ، فر و . . . . که با پر ساخته می شوند این گستردگی و جمع بودن نقش مهمی دارد.
یَشت
پرستش=یسنا
. . . این چه حالتی است و از کجا سرچشمه می گیرد که فقط در مقابل او می خواهد تسلیم محض باشد و از منِ او، از خودِ او و از انانیّتش چیزی باقی نماند. در این زمینه مولوی شعرهای خیلی خوبی دارد که در ادبیات عرفانی فوق العاده است:
...
[مشاهده متن کامل]

عشق قهّار است و من مقهور عشق
چون قمر روشن شدم از نور عشق
مساله پرستش این است، یعنی عشق، انسان را می رساند به مرحله ای که می خواهد از معشوق، خدایی بسازد و از خود، بنده ای؛ او را هستی مطلق بداند و خود را در مقابل او نیست و نیستی حساب کند. . .
فطرت - مرتضی مطهری - انتشارات صدرا - چاپ هشتم: پاییز ۱۳۷۵ - ص ۹۶

پرست ار
هون ار
ویراست ار
ار به چه معنا و از کدام زبان است؟
پرستار و پرستش از یک ر یشه است و از مراقبه و مراقبت گرفته شده است
مراقبه یعنی با خدای خود خلوت کردن و همان عبادت و معادل پارسی آن پرستش است
پرستار هم یعنی مراقب
پرست ار
پسوند "ار" اسم فاعل ساز است که به نظر شخصی من از کار ماخوذ و در آن ادغام شده است
...
[مشاهده متن کامل]

مثل آموزگار : کسی که کارش آموزش است
ویراستار: کسی که کارش ویرایش است
و پرستار: کسی که کارش مراقبت است

پرستش همواره در پارسی به معنی عبادت بوده. نمونه های فراوانی در شاهنامه فردوسی با همین معنی یافت می شود.
ستایش آفریدگار
پرستش پروردگار
عبادت کردگار
نیایش خداوندگار
پرستش در پارسی نو معنی عبادت به خودش گرفته ولی در اصل مترادف پرستاری یا همون مراقبت هست
می قبول مت . می انجام مت . می خوان مت . می جوی مت . می بوی مت . می بوس مت . می لیس مت .
می خور مت . ای ی ی جان
هر چه میپرستی در درونت غیر آن صفائی نیست
در کاشانه عشق بجز جلوه یار وفائی نیست
پارسی دانی تو چه هستی
تو آن هستی که میپرستی
پرستش به سنگسری عبادت سجده کنده . پرستین ده
پرستیده شده
ستایش کردن. عبادت کردن. دوست داشتن
یشت
یسنا
عشق، عبودیت
عبادت کردن ، اطاعت کردن ، بندگی کردن ، خدمت کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس