درخشان، شبیه ستاره، اختری، ستاره وار، پر ستاره
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
پرستاره ؛ دارای ستاره فراوان. ستاره دار :
با چرخ پرستاره نگه کن چون
پر لاله سبزه درخور و مقرونست.
ناصرخسرو.
منگر بدین ضعیف تنم زآنکه در سخن
زین چرخ پرستاره فزونست اثر مرا.
ناصرخسرو.
با چرخ پرستاره نگه کن چون
پر لاله سبزه درخور و مقرونست.
ناصرخسرو.
منگر بدین ضعیف تنم زآنکه در سخن
زین چرخ پرستاره فزونست اثر مرا.
ناصرخسرو.
ستاره باران . [ س ِ رَ / رِ ] ( نف مرکب ) پرستاره . در بیت زیر مجازاً، پرگل : از شاخ شکوفه ریز گویی کرده ست فلک ستاره باران . خاقانی .
ستاره باران