پرس

/peres/

    clamp
    course
    helping
    portion
    serving

فارسی به انگلیسی

پرس به ارتفاع
high jump

پرس سینه
bench press

پرس سینه کردن
bench-press

پرس و جو
query

پرس و جو کردن
inquire, find

مترادف ها

question (اسم)
مطلب، موضوع، پرسش، سئوال، مسئله، پرس، سوال، استفهام

pressure (اسم)
سنگینی، ضغطه، فشار، مضیقه، زور، پرس، بار سنگین مصائب و سختیا

press (اسم)
جمعیت، فشار، ماشین فشار، ازدحام، چاپ، دستگاه پرس، مطبوعات، پرس، جراید، ماشین چاپ، مطبعه، منگنه

پیشنهاد کاربران

پرس =به کسر پ و سکون بودن ر.
درزبان کهن لکی به معنای مراسم سوگواری وعزاداری می باشد .
بچیمه پرس فلانی ؟=بریم مراسم فلانی ؟
نام ایران در بعضی زبانهای اروپایی, فشار, منگنه
فشار
در مغرب زمین از قرون وسطی ایران در زبان فرانسوی "پرس" نامیده شده است
در زبان لری یعنی ختم ( مراسم ختم ) که توسط زنان استفاده میشود

پرس در زبان فرانسه به معنی سنگ هست