پرداخت کردن با شنsandپرداخت کردن با مالشburnish, rubپرداخت کردن با کاغذ سنبادهsandپرداخت کردن چرم و پارچهfinishپرداخت کردن دوبارهrefinish
scour (فعل)جستجو کردن، زدودن، پرداخت کردن، تکاپو کردن، تطهیر کردن، شستن، صیقلی کردن، صابون زدنpay (فعل)انجام دادن، ادا کردن، دادن، تلافی کردن، پرداختن، پرداخت کردن، پول دادن، کارسازی داشتن، بجا آوردن، هزینه چیزی را قبول کردنpay off (فعل)پرداختن، پرداخت کردن، تسویه کردن، تادیه کردنgive money (فعل)پرداختن، پرداخت کردنbuff (فعل)پرداختن، براق کردن، پرداخت کردنpolish (فعل)پرداختن، براق کردن، پرداخت کردن، صیقل دادن، جلا دادن، صیقل کردن، مالیدن، سوهان زدن، واکس زدنburnish (فعل)پرداختن، پرداخت کردن، صیقل دادن، جلا دادن، صیقل کردنdisburse (فعل)پرداختن، پرداخت کردن، خرج کردنfurbish (فعل)پاک کردن، پرداخت کردن، جلا دادن، تجدید کردن، صورت تازه دادن به، تجدید نظر کردن درspend money (فعل)پرداختن، پرداخت کردن