پرداخت

/pardAxt/

    rendition
    arrangement
    defrayal
    disbursement
    discharge
    expense
    liquidation
    payment
    payout
    reimbursement
    touch
    polish(ing)

فارسی به انگلیسی

پرداخت چرم و پارچه
finish

پرداخت شدن
polish

پرداخت شده
glossy, polished

پرداخت قسطی
never-never

پرداخت مجدد
reinterpretation

پرداخت مجدد کردن
refund

پرداخت نشده
overdue, owing, raw, unpaid, unsettled, untreated, roughcast

پرداخت هزینه
defrayal

پرداخت هزینه های خود
self-support

پرداخت کردن
buff, furbish, pay, polish, render, to pay, to give a finish to

پرداخت کردن با شن
sand

پرداخت کردن با مالش
burnish, rub

پرداخت کردن با کاغذ سنباده
sand

پرداخت کردن چرم و پارچه
finish

پرداخت کردن دوباره
refinish

پرداخت کننده
payer

پرداخت کننده پول
payer

پرداخت کننده مالیات
taxpayer

مترادف ها

finish (اسم)
خاتمه، پرداخت، پایان، فرجام، ختم، پرداخت رنگ وروغن، دست کاری تکمیلی، پرداخت کار

expenditure (اسم)
صرف، پرداخت، هزینه، خرج، بر امد، مصرف

settlement (اسم)
مسکن، توافق، تعدیل، تسویه، تصفیه، ته نشینی، پرداخت، واریز، کلنی، زیست گاه

emolument (اسم)
درامد، پرداخت، حقوق، مداخل، مقرری، مواجب

pay (اسم)
پرداخت، اجرت، تادیه، حقوق ماهیانه

remuneration (اسم)
اجر، پرداخت، پاداش، سزا

polish (اسم)
ارایش، جلا، صیقل، پرداخت، واکس زنی

burnish (اسم)
جلا، صیقل، پرداخت

payment (اسم)
پرداخت، پول، وجه، قسط، تادیه، کارسازی

fee (اسم)
پرداخت، امتیاز، پاداش، مزد، پول، دستمزد، شهریه، اجرت، پردازه، پردازانه

disbursement (اسم)
پرداخت، هزینه، خرج

outlay (اسم)
پرداخت، هزینه، خرج، مبلغ سرمایه گذاری شده

hire (اسم)
پرداخت، مزد، کرایه، اجرت، اجاره

payoff (اسم)
پرداخت، نتیجه نهایی، جزای کیفر

remittance (اسم)
پرداخت، انتقال، پول، تادیه، وجه ارسالی، فرستادن پول

remitment (اسم)
پرداخت، انتقال، ارسال وجه

پیشنهاد کاربران

پولیش
به کاری پرداختن=همت کردن
اژه پرداخت
معادل ابجد 1207
تعداد حروف 6
تلفظ pardāxt
نقش دستوری اسم
ترکیب ( بن ماضیِ پرداختن، اسم مصدر )
مختصات ( پَ ) ( مص مر. )
آواشناسی pardAxt
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
...
[مشاهده متن کامل]

منبع واژگان مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی عمید
واژه پرداخت از ریشه ی پرداختن هست.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه پرداختن
معادل ابجد 1257
تعداد حروف 7
تلفظ pardāxtan
ترکیب ( مصدر متعدی ) [پهلوی: pardāxtan] ‹پردختن، پردازیدن›
مختصات ( پَ تَ ) [ په . ] ( مص م . )
منبع واژگان مترادف و متضاد

در دندانپزشکی پرداخت کردن یا پرداخت زدن همون تراشیدن و صاف کردن دندانه
Give money for something
کارسازی

اجرا تعهدی که موضوع آن وجع نقد باشد.
due
Your rent falls due ( = must be paid ) on the first of the month
اجاره تون رو اول هر ماه باید پرداخت کنید
settlement
پرداخت ( بدهی )
واریز، ادا، تادیه، بازدادن، کارسازی، وام گذاری، آهار، جلا، صیقل، صیقلی، صافکاری، صاف کردن
پرداخت:[اصطلاح حقوق] اجراء تعهدی که موضوع آن وجه نقد باشد.
یعنی خرج کردن

پرداخت نیز به معنای دیگری هم هست.
به معنای مشغول کاری شد
مثال . دهخدا در همان زمان به فرا گرفتن زبان فرانسوی پداخت.
دراین جمله پرداخت یعنی وقت گذاشتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس