پرخید، پرخیده، فارسی سره [ پ َ دَ ] ( نام ) :
- از نام های اسطوره ای ایرانی
- سخن سربسته، راز، رازآلود، رازگونه، اسرار آمیز،
- درونی، لدُّنی، دانش باطنی، هنر فطری، فرجامین، انجام شده،
- با ایما و اشاره سخن گفتن، رازگونه گفتن پیامی، چشم ابرو آمدن، اشاره با چشم و ابرو کردن
... [مشاهده متن کامل]
پرخیدن. [ پ َ دَ ] ( مص ) تفتیش کردن. برخیدن. ( معرب آن ) �زمخشری�.
- کاویدن، پی جویی، کندوکاو، جستن، جستجو، جویا شدن، پژوهیدن،
پرسیدن، باز جویی، آزمودن، بررسی کردن،
- وارسی کردن، رسیدگی کردن، سرکشی، بازرسی، تحقیق کردن
استنطاق و استفسار کردن،
- از نام های اسطوره ای ایرانی
- سخن سربسته، راز، رازآلود، رازگونه، اسرار آمیز،
- درونی، لدُّنی، دانش باطنی، هنر فطری، فرجامین، انجام شده،
- با ایما و اشاره سخن گفتن، رازگونه گفتن پیامی، چشم ابرو آمدن، اشاره با چشم و ابرو کردن
... [مشاهده متن کامل]
پرخیدن. [ پ َ دَ ] ( مص ) تفتیش کردن. برخیدن. ( معرب آن ) �زمخشری�.
- کاویدن، پی جویی، کندوکاو، جستن، جستجو، جویا شدن، پژوهیدن،
پرسیدن، باز جویی، آزمودن، بررسی کردن،
- وارسی کردن، رسیدگی کردن، سرکشی، بازرسی، تحقیق کردن
استنطاق و استفسار کردن،