پرتو

/partow/

    beam
    light
    radiation
    ray
    ray(s)

فارسی به انگلیسی

پرتو افتاب
sunbeam

پرتو افشان
agleam

پرتو افگن
radiant, [n.] projector

پرتو افگندن
to radiate

پرتو افگنی
rediation

پرتو افکندن
beam, irradiate

پرتو افکنی
irradiation

پرتو ایکس
x-ray, beam, light, radiation

پرتو بند
radiopaque

پرتو درمانی کردن
irradiate

پرتو زدن
irradiate

پرتو ماهی بزرگ
skate

پرتو ماهی گزنده
stingray

پرتو مهار
radio control

پرتو نارسان
radiopaque

پرتو نگار
radiographer, radiologist

پرتو نورافکن
floodlight

پرتو همجای
radioisotope

مترادف ها

light (اسم)
پرتو، تابش، وضوح، مشعل، سو، اتش، اتش زنه، نور، چراغ، فانوس، کبریت، برق چشم، سرگرم کننده غیر جدی، لحاظ

beam (اسم)
تیغ، میله، پرتو، شعاع، شاهین ترازو، تیرعمارت، شاه پر

shaft (اسم)
تیر، میل، محور، میله، دسته، خدنگ، گلوله، چوب، پرتو، بدنه، استوانه، دودکش، ستون، بادکش، نیزه، قلم، چاه، چوبه

ray (اسم)
پرتو، شعاع، تشعشع، روشنایی، اشعه، اشعه تابشی

radiance (اسم)
پرتو، درخشندگی، تشعشع، تابندگی، پرتو افکنی، شید

shine (اسم)
پرتو، فروغ، تابش، برق، روشنی، سو، درخشش، پرتلالوء، براقی

radiancy (اسم)
پرتو، درخشندگی، تشعشع، تابندگی، پرتو افکنی، شید

rayon (اسم)
پرتو، ابریشم مصنوعی، ریون

پیشنهاد کاربران

پرتو:
در گویش محلی بهبهان پرتو به معنی : پشتوانه، حمایت مالی، در حمایت کسی بودن.
پرتو : پرتو اسم مشترک دختر و پسر ( فارسی ) به معنی : درخشش، تلألو ، روشنایی ، فروغ ، بازتاب نور .
علی اکبر حیدری اشعه
واژه پرتو کاملا پارسی است ریشه پهلوی دارد در عربی می شود بورتو در ترکی یشیب این واژه یعنی پرتو صد درصد پارسی است.
منابع. فرهنگ لغت معین
پرتو کلمه ای تورکی است که از فعل پارتلاماق گرفته شده که به معنی منفجر شدن می باشد پارتلا امر مفرد مخاطب از فعل پارتلاماق بوده که به معنی منفجر شو می باشد که به مرور به دلیل پشت سر هم بودن دو حرف صامت به
...
[مشاهده متن کامل]
صورت پارتا در امده و الف نیز به فتحه و واو تبدیل شده که از نظر زبان شناسی قابل قبول بوده و به صورت پرتو در امده است

پرتو : فروغ، روشنایی، نور
اسم بسیار و پر معنی جالبی است
اشعه، تاب، تابش، درخشش، روشنایی، روشنی، سو، شعاع، شعشعه، ضیا، فروغ، نور، اثر، نقش
نور
بارقه. . . .
درخشش . . تلالو . . شعشعه . . ضیاء . . تابش . .
بهترین نام ایرانی. . .
نامی انرژی بخش و نورانی . . . .
اصیل
زببا
ماندگار
نور، فروغ
معنی این اسم یعنی روشنایی و درخشش ، فروغ
واژه ی پرتو در زبان فارسی به معانی زیر آمده است
فروغ؛ روشنی؛ شعاع ، تاب، تابش، درخشش، روشنایی، ، سو، ، شعشعه، ضیا، ، نور
اما معنی اصلی پرتو در بیشتر زبان ها ی زنده ی دنیا واژه ای است که در بین این معانی دیده نمی شود و آن واژه " بیام " Beam می باشد . این واژه احتمال دارد از واژه ی بام به معنی صبح ، پگاه . گرفته شده باشد . اما جای شبهه وجود دارد . از لهجه ها و گویش های نزدیک به فارسی این واژه در زبان کردی ، ازبکی ، سندی ( بیام ) اردو و زبان پشتو با لفظ "بیم " تاجیکی ( bim ) دیده می شود .
...
[مشاهده متن کامل]

زبان هایی که در آن به پرتو Beam گفته می شود .
سندی ، اردو ، پشتو ، ازبکی ، اویغوری ، برمه ای ، تاتاری ، چکی ، دانمارکی ، زولویی ، سبوانو ، سوئدی ، سوتویی جنوبی ، سوندایی ، شونایی ، فریزی غربی ، فیلیپینی ، کردی ، گیلی اسکاتلندی ، لاتین ، لوگزامبورگی ، مالایی نروژی ، هائیتیایی ، هاوائیایی ، هلندی ، همونگ ، یونانی .
در زبان های زیر نیز واژه Beam را به شکل تغییر یافته می بینیم
کره ای ، جاوه ای ، مالایالامی ، تاجیکی ( bim ) پنجابی ، ، گجراتی ، مراتی نپالیbīma ) biam ) ، ژاپنی bīmu ) bimu )
در زبان آذری به پرتو آفتاب شافاق ( شفق ) ترکی آذربایجانی ، ترکی استانبولی ( شوآ showa ) گفته می شود.
از دیگر موارد
مغولی Tsatsrag ، قرقیزی ustun ، ترکمنی : شوله ( شعله ) ، عربی shieae ( شعاع )

اسم برادر زاده م پرتو . ست . . . بنظرم معنی اسمش مثل شفق نوری. بی نظیر و فوق العاده س وجز کم نطیر ترین و نایاب ترین اسم یه دختر ایرانی ست و همیشه زیبا و قشنگ و دوست داشتنی . . . . . تقدیم به پرتو های عزیز
اسم بسیار پرمعنی وجالبی است ک بیشتر ب معنی نور و روشنایی است

در لهجه خراسانی به معنای رها، ول یا آزاد می باشد.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس