precipitate (فعل)
تسریع کردن، شتاباندن، پرت کردن، بشدت پرتاپ کردن، به سرعت عمل کردن، سراشیب تند داشتن، ناگهان سقوط کردن
toss (فعل)
انداختن، پرت کردن، بالا انداختن، دستخوش اواج شدن
shy (فعل)
رم کردن، پرت کردن، از جا پریدن
launch (فعل)
شروع کردن، انداختن، روانه کردن، پراندن، پرت کردن، اقدام کردن
throw (فعل)
انداختن، افکندن، ویران کردن، پرت کردن، پرتاب کردن
fling (فعل)
انداختن، افکندن، بیرون دادن، پراندن، پرت کردن، روانه ساختن
hurl (فعل)
انداختن، پرت کردن، پرتاب کردن
hurtle (فعل)
انداختن، مصادف شدن، خوردن، تصادف کردن، پیچ دادن، پرت کردن
flounce (فعل)
تقلا کردن، پرت کردن، چین دار کردن حاشیه لباس
jaculate (فعل)
انداختن، پرت کردن، پرتاب کردن