scissoring (اسم)برش، تفرقه، اختلاف، پراکندگیdissipation (اسم)عیاشی، اتلاف، پراکندگی، اسرافdiaspora (اسم)پراکندگی، جماعت یهودیان پراکندهscattering (اسم)پراکندگی، تفرقdispersion (اسم)انتشار، پراکندگی، تفرق، اوارگی، تجریهنورdispersal (اسم)پراکندگی
پراکنشمتضاد آن ↢ ( آکندگی ) آکندگی. [ ک َ دَ / دِ ] ( حامص ) پُری. انباشتگی. امتلاء معده. رودِل. || جمعیت ، مقابل پراکندگی و تفرقه : روزگار چندان جمعیت و آکندگی را بتفرقه و پراکندگی رسانید. ( تاریخ طبرستان ) . - آکندگی بازو یا ران و جز آن ؛ گوشتناکی او.تفرق، پخش و پلاییشیوع . . . . شت . . شتات. . . . تشتت . . . . تناد. . . .شت، افتراق، پریشانی، تشتت، تفرق، تفرقه، افشان، نثار، انفکاک، پاچیدگی، پاشیدگی، تلاشی، نابسامانی، انتشار، شیوع، پخش، توارینثارشتشتات+ عکس و لینک