پراندن


    jump
    leap
    pitch
    send
    shoot
    spring
    wing
    to cause to fly
    to blow out
    [fig.] to blunder out
    to blurt

فارسی به انگلیسی

پراندن اب
swash

پراندن ابگونه از دهانه
spout

پراندن ابگونه از لوله
spout

پراندن با تیراندازی
put

پراندن با راکت
drive

پراندن با ضربه
put

پراندن با ضربه چوگان
drive

پراندن با فلاخن سنگ
sling

پراندن با منجنیق
catapult

پراندن توپ به داخل زمین
inbound

پراندن توپ در اغاز مسابقه
field

پراندن سکه به هوا
flip

پراندن فیوز
blow

پراندن لبه چیزی مانند فنجان
chip

پراندن مشت
swing

پراندن موشک
blast-off, shot

پراندن ناگهانی و سریع
dart

مترادف ها

fire (فعل)
انگیختن، اتش زدن، بیرون کردن، بر افروختن، اتش گرفتن، افروختن، شلیک کردن، زبانه کشیدن، پراندن، تیر اندازی کردن، تفنگ یاتوپ را اتش کردن

fly (فعل)
زدن، پرواز کردن، پریدن، افراشتن، پراندن، پرواز دادن، به هوا فرستادن، گریختن از، فرار کردن از، در اهتراز بودن

launch (فعل)
شروع کردن، انداختن، روانه کردن، پراندن، پرت کردن، اقدام کردن

jump (فعل)
وفق دادن، پریدن، خیز زدن، جستن، پراندن، جهش ناگهانی کردن، جهاندن

jet (فعل)
بیرون ریختن، پراندن، فواره زدن، مانند فواره جاری کردن، بخارج پرتاب کردن

pop (فعل)
زدن، ترکاندن، ترکیدن، با صدا ترکیدن، پراندن، بی مقدمه اوردن، بی مقدمه فشار اوردن، به رهن گذاردن، به سرعت عملی انجام دادن

sling (فعل)
انداختن، پراندن، پرتاب کردن

whisk (فعل)
جاروب کردن، ماهوت پاک کن زدن، راندن، پراندن، تند زدن

fling (فعل)
انداختن، افکندن، بیرون دادن، پراندن، پرت کردن، روانه ساختن

squirt (فعل)
پراندن، تندروان شدن، اب را بصورت فواره بیرون دادن

پیشنهاد کاربران

پَراندن همچنین به معنی انداختن است، مثل متلک انداختن/پراندن
پُراندَن. پر کردن. To fill.
هوا کردن

بپرس