پراشوب

/por~ASub/

    turbulent
    confused
    disorderly

مترادف ها

stormy (صفت)
متلاطم، توفانی، طوفانی، پر اشوب، مواج، کولاک دار

tumultuous (صفت)
بی نظم، پر سر و صدا، شلوغ، پر اشوب، پر همهمه، بهم ریخته

noisy (صفت)
پر سر و صدا، شلوغ، پر صدا، پر اشوب، پر هیاهو، پرجنجال، پر همهمه

squally (صفت)
پر باد، توفانی، ناجور، پر اشوب

pell-mell (صفت)
پر اشوب، با بی نظمی

hurly-burly (صفت)
پر اشوب

tumultuary (صفت)
اشفته، پر اشوب

پیشنهاد کاربران

tumultuous
Chaotic
آشوبناک ؛ پرآشوب. آشفته :
گزاینده عفریتی آشوبناک
شتابنده چون اژدها بر هلاک.
نظامی.
شه از خواب سر برزد آشوبناک
دل پاک را کرد از اندیشه پاک.
نظامی.
پر از شور ؛ پر از فتنه و آشوب و غوغا. آکنده از فتنه و آشوب و غوغا :
سواری که نامش کلاهور بود
که مازندران زو پر از شور بود.
فردوسی.
ناآرام
نا امن
ناارام

بپرس