پر خوری

/porxori/

    gluttony
    surfeit
    crapulence
    gluttony
    repletion
    voracity

فارسی به انگلیسی

پر خوری کردن
glut, gorge, gormandize
engorge, overeat, stuff, surfeit

مترادف ها

gorge (اسم)
شکم، ابکند، پر خوری، گدار، حلق، گلو، دره تنگ، گلوگاه، معبر تنگ

avidity (اسم)
از، اشتیاق، طمع، حرص، پر خوری، ازمندی

esurience (اسم)
از، حرص، پر خوری، جوع، گرسنگی، ولع

gastronomy (اسم)
پر خوری، سلیقه در غذا، علم اغذیه لذیذه

edacity (اسم)
پر خوری، استعداد خوردن، شکم پرستی

glut (اسم)
پر خوری، پری، اشباع، عرضه بیش از تقاضا، زیادی خون

polyphagia (اسم)
پر خوری، اشتهای زیاد

پیشنهاد کاربران

شکم پرست
گران خواری. [ گ ِ خوا / خا ] ( حامص مرکب ) پرخواری. ( آنندراج ) . بسیارنوشی :
همچو خمار است درد توکه نگردد
جز به گران خواری شراب شکسته.
سیف اسفرنگ ( از آنندراج ) .

بپرس