پدیدار

/padidAr/

    visible
    manifest
    emergent

فارسی به انگلیسی

پدیدار شدن
appear, dawn, emerge, peep, peer, show, visualize, spring, to appear, to become visible

پدیدار کردن
visualize

مترادف ها

visible (صفت)
پیدا، پدیدار، نمایان، مریی، وابسته به بینایی، قابل رویت، دیده شدنی

extant (صفت)
موجود، پدیدار، باقی مانده، دارای هستی، نسخهء موجود و باقی

conspicuous (صفت)
ظاهر، اشکار، انگشت نما، پدیدار، توی چشم خور

پیشنهاد کاربران

قشنگترین اسمی که میشه برای دختر گذاشت .
فرشته ای که آفریننده است و زاده های نیکی دارد.
پندار و پدیدار بهترین اسم های ست هستند.
به وجود آمدن

بپرس