فرجد. [ ف َ ج َ ] ( اِ ) جد اعلی. ( یادداشت به خط مؤلف ) . پدر جد را گویند که پدر سوم است ، خواه مادری باشد، خواه پدری. ( برهان ) :
نور جد از جبهه او تافته
فر جد از فرجد خود یافته.
ناصرخسرو.
داشته فرجدش دهی روزی
در سر این فضول دهقانی.
سنائی.
نور جد از جبهه او تافته
فر جد از فرجد خود یافته.
ناصرخسرو.
داشته فرجدش دهی روزی
در سر این فضول دهقانی.
سنائی.
خارجی یاد گرفتن
به ژله و نارگیل