پخش

/paxS/

    broadcast
    distributi scattering about
    scattered about
    emission
    broad
    circulation
    delivery
    diffuse
    diffusion
    diffusive
    dispensation
    dispersal
    dispersion
    distribution
    division
    far-flung
    issue
    transmittal

فارسی به انگلیسی

پخش اخبار
newscast

پخش اذین کردن
intersperse

پخش برنامه ضبط شده از رادیو یا تلویزیون
airplay

پخش پذیر
transmittable

پخش پول
payout

پخش درنگ
station break

پخش زنگوله ای
normal distribution

پخش سازی
scattering

پخش سود سهام
payout

پخش شدن
dissipate, effuse, permeate, pervade, spread, travel, ramble

پخش شدن از تلویزیون
televise

پخش شدن از یک نقطه در جهت های مختلف
diverge

پخش شدن توسط تلویزیون
telecast

پخش شده توسط کلیه ایستگاه های بنگاه پراکنش
network

پخش شونده در درون
pervasive

پخش صفحه موسیقی از رادیو یا تلویزیون
airplay

پخش مجدد
redistribution

پخش مجدد از رادیو و تلویزیون
rebroadcast

پخش همزمان
simulcast

پخش هنجاری
normal distribution

مترادف ها

release (اسم)
رهایی، پخش، بخشش، ترخیص، خلاصی، ازادی، رهتیی، استخلاص

prevalence (اسم)
شیوع، تفوق، پخش، نفوذ، رواج، غلبه، درجه شیوع

allotment (اسم)
سهم، تخصیص، تقسیم، تقدیر، پخش، جیره، تسهیم

propagation (اسم)
ترویج، پخش، انتشار، رواج، گسترش، تکثیر، تبلیغ، پراکنی، پخش رقم نقلی

dispensation (اسم)
تقسیم، تقدیر، پخش، توزیع، اعطا

broadcast (اسم)
پخش، داده پراکنی، سخن پراکنی

distribution (اسم)
پخش، بخش، اشاعه، توزیع، تعمیم

diffusion (اسم)
ریزش، پخش، انتشار، پخش شدگی

dissemination (اسم)
پخش، انتشار، پاشیدگی

effluence (اسم)
پخش، انتشار

پیشنهاد کاربران

پَهن و پَلاس
فرهنگ گنجواژه
پخش، گسترده.
پخش : تحریف پَشک یا پاشیک به معنای پاشیدن دانه یا چیزی بر روی زمین بوده است و کلمه فِشک یا پشک فارسی به معنای قرعه کشی نیز ریشه در همین کلمه دارد .
پخش : کاردفاتر وشرکتهایی است که بعداز تولید فیلم، آن را طی قراردادی زمانمند در اختیار مراکز نمایشی به ویژه سینما قرارمی دهند. دفاتر پخش درواقع رابط بین تهیه کننده وسینما داردان هستند ودرقبال درصدی ازفروش،
...
[مشاهده متن کامل]
کارپخش را انجام می دهند. البته درکشورهای دارای سینمای صنعتی مانند آمریکا، بازاریابی جهانی نیز جز وظایف مهم شرکتهای پخش فیلم است که درایران این امر کمتر اتفاق می افتد وآن هم به واسطه ی شرکتهای خارجی انجام می پذیرد . پخش یک فیلم ممکن است چندین بار اتفاق بیفتد اما مهم پخش اول فیلم است که تعیین کننده ی وضعیت اقتصادی فیلم است. گفتنی است اخیرا پخش وبازاریابی اینترنتی، ازفیلم � جادوگربلر� به بعد باب شده که به عنوان مطمئن ترین روش پخش اینک کاربرد همگانی یافته است. ( اصطلاح سینمایی )

پخش. الف. ( مخابرات ) انتشار امواج الکترومغناتیسی شامل پیام های مخابراتی اعم از داده ( انگلیسی: «data» ) و صوت و تصویر برای تمام گیرنده ها. مترادفِ این واژه در زبان انگلیسی «Broadcast» می باشد.
ب. ( فیزیک ) ب. الف. اختلاط و پراکندگی ذرات در اثر حرکت کاتوره ایِ ( انگلیسی: «Random» و «Chaotic» ) گرمائی در جامدات و مایعات و گازها. مترادفِ این واژه در زبان انگلیسی «Diffusion» می باشد. ب. ب. پراکندگی نور تابشی بر اثر بازتاب از سطوح ناصاف. مترادفِ این واژه در زبان انگلیسی «Diffraction» می باشد. قابل ذکر است که در فرهنگ زبان فارسی، برای واژهٌ انگلیسیِ اخیر واژهٌ «پَراش» بعنوان مترادف معین گردیده شده است. ولی باید متذکر شد که دانستن «پخش» بعنوان تنها مترادف «Diffusion» دلالت بر ندانستن در حد کافی علم فیزیک را می نماید. برای اطلاعات بیشتر در این مورد، رجوع شود به مقالهً Diffraction در دانشنامهٌ ویکی پدیای انگلیسی.
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس