پختن، گرم کردن، سخت و سفت کردن، بادوام نمودن، حرارت زیاد دادن و بعد سرد کردن
cook(فعل)
پختن، طبخ کردن
bake(فعل)
پختن، طبخ کردن
decoct(فعل)
پختن، گواریدن، جوشانیدن
scallop(فعل)
پختن، حلزون گرفتن، دوختن
shirr(فعل)
پختن، چین دادن، پارچه را با هم کوک زدن
grill(فعل)
پختن، بریان کردن، بریان شدن، روی سیخ یا انبر کباب کردن
concoct(فعل)
درست کردن، ترکیب کردن، پختن، اختراع کردن، جعل کردن، گواریدن
پیشنهاد کاربران
در سانسکریت واژه ی {پَچ} به چم {پختن} بوده است و با {پختن} همریشه است در این زبان واژگان دیگری از همین ریشه بوده است:پَکوَ/پَکَ/پَکتی نخست از ریشه ی {پِک/پِکو} هندواروپایی در سانسکریت {پَچ} گرفته شده است که سپس دوباره هنگامی که همراه با پسوند هایی همچون {تی} می آید به آوای {ک} باز می گردد ... [مشاهده متن کامل]
ولی در زبان پهلوی به آوای {خ} دگرگون شد و گفته م شد {پوختَن}. بِدرود!
واژه پختن معادل ابجد 1052 تعداد حروف 4 تلفظ poxtan ترکیب ( مصدر متعدی ) [پهلوی: puxtan] ‹پزیدن› مختصات ( پُ تَ ) [ په . ] منبع لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی معین فرهنگ فارسی هوشیار
پختن در بن ریشه واژه هندواروپائی پختن - peku گزارش شده که در فارسی باستان پکتار paktar و پکتیس pectice که در اوستا پک pac ودر سانسکریت پکانتی pacanti ودر لاتین کاکتوس coctus ودر اتگلیسی کوک cook، بیسکویت biscuit یعنی دوبار پخته شده، کوزین cusine یا اسپزخانه و واژه های مرتبط دیگر