پتیاره پتیاره به معنی "ضد و مانع "در اوستا آمده است که یکی از بزرگترین پتیاره ها "جهی" یا" جهیکا" ( ماده دیو جادوگر و شهوت ران، صفتی برای زنان روسپی ) بوده است اما اصل این کلمه به معنی " مصیبت و دشمنی " است که در برابر آفرینش اهورامزدا دشمنی پیشه کرده و مصائبی را بوجود می آورد که نقش تخریبی در آغاز آفرینش دارد ... [مشاهده متن کامل]
مانند: پَتَت، پاپَتی، پَتیاره، پَنام! ( در اوستا: پَئیتی دانَه ) � ایتیَه: صفت فاعلی - حرکت کردن، روانه شدن، رفتن . یاره: یارا، یارَگ ( یارَک ) - توانایی، نیرومندی، زور - جرئت، دلیری، نترسی، شهامت، بی باکی، چالاکی . معنی: بدونِ توانایی و چالاکی، برهنه خوی، کله خراب - گُجَستَک!، پلید، ریمَن، ملعون، پلشت، لَکاته، بدکار، بدکردار، بدجنس، سلیطه، شَرور، تبهکار، قالتاق، شارلاتان، کَلاش، لانتور! - آسیب، صدمه، گزند، زخم، خسارت، زیان - آزار و اذیت، رنج و محنت، سختی و گرفتاری، درد و بیماری - مخالف، علیه، ضد، ناسازگار، ناهمراه، ناهمسو، پاد، هَمِستار! - رقیب، حریف، هَماوَرد ( هاماوَر! ) ، مُعارِض، دشمن . اوستا: بخشی از تیشتَر یَشت، بند29: us vō apam adhavō "apaiti - ereta" jasanti ash - dānunamca yavanam kasu - dānunamca vāstranam gaēthanamca astvaitinam معنی: آبِ نَهرهای ( رودهای ) شما "بدونِ راهبندی ( مانعی ) " به سوی خَرمَن گندم با دانه های درشت و چراگاه ( کِشتزارها ) با دانه های ریز به سوی جهان مادّی ( گیتی ) روان هست یا می گردد . پهلوی: بُندَهِش ( بُندَهِشن ) ، فَرگَرد ( فصل ) 1، بند37: u - š ačāragīhā�"petyārag"�agār kardan rāy, zamān frāz brēhēnīd معنی: او ( هُرمَزد ) به ناچار، برای از کار افگندنِ ( از کار انداختن ) "اهریمن ( دشمنِ هُرمَزد ) " ، زمان را فراز ( دراز ) آفرید . مینوی خرد، فَرگَرد ( فصل ) 6، بند19: ud bē sarmāg ud garmāg ēg - šān tis - iz�"petyārag"�nēst معنی: و به [جُز] سرما و گرما آنان را ( کسانی که در هَمِستَگان یا برزخ به سر می برند ) هیچ "آسیب ( گزند، آفت ) " دیگری نیست
an old bag = ( disapproving, offensive ) an annoying and unpleasant woman
dragon lady
یکی از کاربردهای پتیاره: آسیب رسان، است. چون: از شما دور باشد هر پتیاره: هر آسیب رسان. بوس به همگی .
پتیاره یک واژه اوستایی است که به چم ( معنی ) نکبت ، آفت و زشتی . در فرهنگ مردمی گوناگون چمار می شود همانند بدکاره ، پاچه پاره و . . . فردوسی بزرگ می گوید: جهانی بر آن جنگ نظاره بود که آن اژدها طرفهپتیاره بود این واژه در اوستا ( اَردی بهشت یشت ) چنین نبشته می شود پئی تیاره .
پتیاره میتواند از دو چیز باشد 1 - پت یاره = ضد یار = ضد کمک 2 - پتی آره = لخت اراستن = با زشتی آراستن = با بدی اراسته = بد آرا = پد آرا = پتی ارا = پتیارا 3 - پتی بن مضارع اوردن ( آر ) = کسی که خبر بد می آورد = متضاد مژده ... [مشاهده متن کامل]
با توجه به ابیات و سروده های گذشته قطعا پتیاره به چم شماره دو یعنی لخت یا بد آرا یا جلف می باشد
زن بد کاره یا جن. . ه
زیبای وحشی
زشت و ترسناک
زن بی ابرو , زشت کردار
پتیاره یه شخصه: آزاده یک
ترسناک
لجام گسیخته
پتیاره:دیو ، گزند و آسیب سترگ دکتر کزازی در مورد واژه ی "پتیاره " می نویسد : ( ( پتیاره در پهلوی در ریخت پتیارگ patyārag در معنی دیو و گزند و آسیب سترگ بکار می رود. پت در آن پیشاوند است و به معنی ضد ( = پاد و پا ، در پارسی ) که از پَئتی اوستایی بر آمده است . ستاک واژه در اوستایی اَر است ، به معنی جنبش و رفتار ؛ پس معنای بنیادین پتیاره هر آن چیزی می تواند بود که جهان را از گردش و گرایش به سوی راستی و " اشا" باز می دارد و در این رفتار ، درنگ و گسست در می افکند " پتیاره واژه ای است ویژه و " فنّی " و کم کاربرد ؛ از این روی ، در ریخت کهنتر خود مانده است . این واژه ، در پارسی ، می بایست بدیاره می شد . ) ) ... [مشاهده متن کامل]
( ( توانیم کردن مگر چاره ای که بی چاره ای نیست پتیاره ای ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 292. )
زن هرزه
بی پروای دهان گشاد برهنه خوی بی قاعده ( قانون ) اصفهان:پاچه پاره
بی ابرو و سلیطه
زشت - جنگار
زشت
زن بی حیای بد زبان
زشت کردار
زن غرغرو و ستیزه جو . زن بد اخلاق و خشن یا اهریمنی و بد سرشت