پتیاره


    shrew
    shrewish
    termagant
    virago
    quarreisome
    [n.] shrew

مترادف ها

callet (اسم)
فاحشه، پتیاره

shrew (اسم)
پتیاره، سلیطه، زن غرغرو، زن ستیزه جو

termagant (اسم)
پتیاره، داد و بیداد کن، سلیطه

shrewish (صفت)
پتیاره، سلیطه، بدجنس، اب زیر کاه، زن غرغرو

vixenish (صفت)
پتیاره، شبیه روباه ماده

quarrelsome (صفت)
ستیزه جو، ستیزه گر، ستیز گر، ستیز جو، پتیاره، جنگار

پیشنهاد کاربران

termagant
پتیاره
پتیاره به معنی "ضد و مانع "در اوستا آمده است که یکی از بزرگترین پتیاره ها "جهی" یا" جهیکا" ( ماده دیو جادوگر و شهوت ران، صفتی برای زنان روسپی ) بوده است اما اصل این کلمه به معنی " مصیبت و دشمنی " است که در برابر آفرینش اهورامزدا دشمنی پیشه کرده و مصائبی را بوجود می آورد که نقش تخریبی در آغاز آفرینش دارد
...
[مشاهده متن کامل]

ضحاکی راحت. دبیر تاریخ. اسدآباد

a she - devil ( =evil woman )
پَتیاره: واژه اوستایی و پارسی میانه ( پارسیک )
اوستا: پَئیتی اِرِتَه ( paiti - ereta )
پهلوی: پِتیارَگ ( petyārag )
.
پَت: پَئیتی ( paiti ) -
بی، بدون - برهنه، عریان، لخت - تهی، خالی، پوچ - برگشت، بازگشت، بازآیی، جلوگیری، واداشتن
...
[مشاهده متن کامل]

مانند: پَتَت، پاپَتی، پَتیاره، پَنام! ( در اوستا: پَئیتی دانَه ) �
ایتیَه: صفت فاعلی - حرکت کردن، روانه شدن، رفتن
.
یاره: یارا، یارَگ ( یارَک ) -
توانایی، نیرومندی، زور -
جرئت، دلیری، نترسی، شهامت، بی باکی، چالاکی
.
معنی: بدونِ توانایی و چالاکی، برهنه خوی، کله خراب -
گُجَستَک!، پلید، ریمَن، ملعون، پلشت، لَکاته، بدکار، بدکردار، بدجنس، سلیطه، شَرور، تبهکار، قالتاق، شارلاتان، کَلاش، لانتور! -
آسیب، صدمه، گزند، زخم، خسارت، زیان -
آزار و اذیت، رنج و محنت، سختی و گرفتاری، درد و بیماری -
مخالف، علیه، ضد، ناسازگار، ناهمراه، ناهمسو، پاد، هَمِستار! -
رقیب، حریف، هَماوَرد ( هاماوَر! ) ، مُعارِض، دشمن
.
اوستا: بخشی از تیشتَر یَشت، بند29:
us vō apam adhavō
"apaiti - ereta" jasanti
ash - dānunamca yavanam
kasu - dānunamca vāstranam
gaēthanamca astvaitinam
معنی: آبِ نَهرهای ( رودهای ) شما "بدونِ راهبندی ( مانعی ) " به سوی خَرمَن گندم با دانه های درشت و چراگاه ( کِشتزارها ) با دانه های ریز به سوی جهان مادّی ( گیتی ) روان هست یا می گردد
.
پهلوی: بُندَهِش ( بُندَهِشن ) ، فَرگَرد ( فصل ) 1، بند37:
u - š ačāragīhā�"petyārag"�agār kardan rāy, zamān frāz brēhēnīd
معنی: او ( هُرمَزد ) به ناچار، برای از کار افگندنِ ( از کار انداختن ) "اهریمن ( دشمنِ هُرمَزد ) " ، زمان را فراز ( دراز ) آفرید
.
مینوی خرد، فَرگَرد ( فصل ) 6، بند19:
ud bē sarmāg ud garmāg ēg - šān tis - iz�"petyārag"�nēst
معنی: و به [جُز] سرما و گرما آنان را ( کسانی که در هَمِستَگان یا برزخ به سر می برند ) هیچ "آسیب ( گزند، آفت ) " دیگری نیست

منابع• http://www.avesta.org/ka/ka_tc.htm• https://www.parsigdatabase.com/• https://www.parsigdatabase.com/surf?lang=Fa• https://www.parsigdatabase.com/search?lang=Fa
an old bag = ( disapproving, offensive ) an annoying and unpleasant woman
dragon lady
یکی از کاربردهای پتیاره: آسیب رسان، است.
چون: از شما دور باشد هر پتیاره: هر آسیب رسان.
بوس به همگی .
پتیاره یک واژه اوستایی است که به چم ( معنی ) نکبت ، آفت و زشتی . در فرهنگ مردمی گوناگون چمار می شود همانند بدکاره ، پاچه پاره و . . .
فردوسی بزرگ می گوید:
جهانی بر آن جنگ نظاره بود
که آن اژدها طرفهپتیاره بود
این واژه در اوستا ( اَردی بهشت یشت ) چنین نبشته می شود
پئی تیاره .
پتیاره میتواند از دو چیز باشد
1 - پت یاره = ضد یار = ضد کمک
2 - پتی آره = لخت اراستن = با زشتی آراستن = با بدی اراسته = بد آرا = پد آرا = پتی ارا = پتیارا
3 - پتی بن مضارع اوردن ( آر ) = کسی که خبر بد می آورد = متضاد مژده
...
[مشاهده متن کامل]

با توجه به ابیات و سروده های گذشته قطعا پتیاره به چم شماره دو یعنی لخت یا بد آرا یا جلف می باشد

زن بد کاره یا جن. . ه
زیبای وحشی
زشت و ترسناک
زن بی ابرو , زشت کردار

پتیاره یه شخصه: آزاده یک
ترسناک
لجام گسیخته
پتیاره:دیو ، گزند و آسیب سترگ
دکتر کزازی در مورد واژه ی "پتیاره " می نویسد : ( ( پتیاره در پهلوی در ریخت پتیارگ patyārag در معنی دیو و گزند و آسیب سترگ بکار می رود. پت در آن پیشاوند است و به معنی ضد ( = پاد و پا ، در پارسی ) که از پَئتی اوستایی بر آمده است . ستاک واژه در اوستایی اَر است ، به معنی جنبش و رفتار ؛ پس معنای بنیادین پتیاره هر آن چیزی می تواند بود که جهان را از گردش و گرایش به سوی راستی و " اشا" باز می دارد و در این رفتار ، درنگ و گسست در می افکند " پتیاره واژه ای است ویژه و " فنّی " و کم کاربرد ؛ از این روی ، در ریخت کهنتر خود مانده است . این واژه ، در پارسی ، می بایست بدیاره می شد . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( توانیم کردن مگر چاره ای
که بی چاره ای نیست پتیاره ای ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 292. )

زن هرزه
بی پروای دهان گشاد برهنه خوی بی قاعده ( قانون )
اصفهان:پاچه پاره
بی ابرو و سلیطه
زشت - جنگار
زشت
زن بی حیای بد زبان
زشت کردار
زن غرغرو و ستیزه جو . زن بد اخلاق و خشن یا اهریمنی و بد سرشت
بلا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس