چهار دیدگاه درباره ریشه شناسی گاه ( فصل ) پاییز ( pādēz ) در اوستا و پهلوی هست: 1. اوستا: پَتی - دَئیزَ ( pati - daīza ) پیشوند پَتی یا پَری ( pati یا pary ) : نزدیک، پیشِ رو، پیرامون، اطراف، دورتادور ... [مشاهده متن کامل]
دَئیزَ ( daīza ) : انباشتن ( انباز ) ، گردآوری، چیدن، جمع آوری کردن معنی: زمان برداشت خَرمَن ( محصول ) ، هنگام درو کردن دسترنج یا دستاورد، واپسین زمان اندوختن آذوقه ( اوستایی: اَذو یا azū: خوراک، توشه یا توشَگ ) . 2. اوستا: پَتی - زَئیَ ( pati - zaya ) پیشوند پَتی یا پَری ( pati یا pary ) : نزدیک، پیشِ رو، پیرامون، اطراف، دورتادور زَئیَ ( zaya ) : زَیَنِم: زَئِم ( جَئِم ) - ابر سرد، توده سرما، برف و بوران، سرمای شدید، یخبندان، کولاک! معنی: دوره یا گاه ( فصل ) نزدیک زمستان، به پیشواز هوای سرد و یخبندان رفتن . 3. اوستا و پهلوی: پَتی - اَیخَ ( pati - aīxa ) پیشوند پَتی یا پَری ( pati یا pary ) : نزدیک، پیشِ رو، پیرامون، اطراف، دورتادور اَیخَ ( aīxa ) : اسنیخر snēxr از واژه اِسنِیج snaeg یا اسنِئزا snaeza: برف دانه درشت که واژه انگلیسی snow هم از آن گرفته شده است! سپس به گونه کوتاه شده ( مخفف ) یَخ درآمده است معنی: دوره یا گاه ( فصل ) نزدیک به یخبندان و بوران، به پیشواز هوای برفی و سرما رفتن . 4. اوستا و پهلوی: پَت - ایچ ( pat - ēch ) پَت ( pat ) یا پَئیتی ( paiti ) : افتادن ( انداختن ) ، ریختن ( ریزش ) - بی، بدون - برهنه، عریان، لخت - تهی، خالی، پوچ - برگشت، بازگشت، بازآیی، جلوگیری، واداشتن مانند: پَتَت، پاپَتی، پَتیاره، پَنام! ( در اوستا: پَئیتی دانَه ) پسوند دارندگی ایچ ( ēch ) معنی: خَزان ( autumn: دوره نارنجی و زرد رنگ شدن برگ ها ) ، برگ ریزان، بادبَز ( بادوَز، بادبیز ) ، دوران رسیدگی و پختگی . نمونه: گُزیده های زادِسپَرَم، فرگرد ( فصل ) 37، بند27: 27 - homānāg būd ō sāl kē pad wahārān draxt wiškōft bawēnd pad hāmīn bar dahēnd ud [pad] "pādēz" frazām bar bawēnd, pad zamestān hušk ud murd homānāg bawēnd معنی: و به سال همانند بود که: در بهاران درخت[ان] شکفته باشند؛ در تابستان بَر ( میوه ) دهند و در "پاییز" بَرِشان ( میوه شان ) پایان یابد؛ در زمستان خُشک و چونان ( همانند ) مرده باشند. . . در گاهنبار به پاییز: اَیاسرِم ( Aya - threm ) می گویند! پیدایش گاهنبار از زمان باستان و در هنگام پیشدادیان بوده است و درباره چگونگی آفرینش دنیا هم هست: 1. مَیدیوزَرِیم ( Maidh - yo - zarem، نیمه بهار ) : از نوروز تا 15اردیبهشت - آفرینش: آسمان 2. مَیدیوشـِیمَ ( Maidh - yo - shema، میانه تابستان ) : از 16اردیبهشت تا 15 تیر - آفرینش: آب 3. پَـیته شَـهیم ( Paiti - shahem، پایان تابستان ) : از 16 تیر تا 30 شهریور - آفرینش: زمین 4. اَیاسرِم ( Aya - threm، میانه پاییز ) : از 1مهر تا 30مهر - آفرینش: گیاهان 5. مَیدیارِم ( Maidh - ya - rem، زمستان ) : از 1آبان تا 20 دی - آفرینش: جانواران ( جانداران ) 6. هَـمَـسپَـتمَدِم یا وَهیشتواشت گاه ( Hamas - path - maedem، پایان زمستان ) : 21دی تا پایان اسفند - آفرینش: مَردُمان ( انسان ها )
واژه پادیز ( پادێز pādēz ) در پارسی میانه به معنی پاییز بوده که آن را به زمستان یا خرمن مربوط دانسته اند. این واژه به چم گردآوری و جمع کردن است که اوستایی آن چنین است: Paitidaeza.
وأَمَّا الخریف، فلیس سوى خُلْوة للتأمُّل فی ما تساقط من عمرنا. . پاییز اما، چیزی نیست جز خلوتی برای تعمق در آن چه از عمرمان فروافتاد. . #محمود_درویش
به زبان سنگسری پییز paiyz پائیز نه خزان است تابلو عشق جریان است ز رنگ زرد و سور و لعل گون فرمان است میوه های پائیزی بر جانان است انار صد دانه یاقوت اینجا و آنجا فراوان است ز آغاز سرما میوه ها با ویتامین سی داستان است ... [مشاهده متن کامل]
چه حکمت آغاز سرما این میوه ها پیمان است ز برگهای رنگارنگ تابلو خالق در دیدگان است ز خش خش برگها عابر پیاده رقصان است این برگها تغذیه درختان در آیندهگان است پائیز درس حکمت و معرفت با زیبایی پیمان است درختان به خواب بر محشر دیگر فرمان است برگها رقص کنان یاد یاران است پائیز اینه تابان جانان است ز هر جلوه اش رخ یار نمایان است پارسی پائیز قصه عشق بر یاران است پائیز بهار شاعران بر غزل خوانان است 🌿☘️🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
پاییز به انگلیسی دو معنی انگلیسی دارد Fall and autumn تلفظ: فال و اوتم معنی های دیگر پاییز: افت. نزول. زرد. برگریزان. دوره ی سوم زندگی. افق.
پاییز به انگلیسی پاییز autumn fall هر دو کلمه به معنی پاییز هستند معنی های دیگر این دو کلمه :افت. افق. برگریزان. زرد. نزول. دوره ی سوم زندگی پاییز @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
این واژه به چم و معنی آن گردآوری و جمع کردن است که اوستایی آن چنین است: Paitidaeza.
واژه پاییز معادل ابجد 30 تعداد حروف 5 تلفظ pāy ( ' ) iz نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [پهلوی: pātež] ‹پاذیز، پادیز، پاریز، پاییز› مختصات ( اِ. ) آواشناسی pAyiz الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع فرهنگ فارسی عمید
برای پاییز سرزمینم آن سوتر از این روز ها، یک فصل رنگی رویایمان را می کند پر از غزل باز با برگ هایش، قصه های ناب دارد در گوش باران ، باد با صد گونه آواز * گل می کند بر برگ های سبز رنگش ... [مشاهده متن کامل]
صد رنگ از نارنجی و زرد و طلایی در دست باد افتاده ، برگی غلت غلتان در کوچه های شهر ، پیچیده صدایی * در گوشه ای از یک درخت خیس خورده از خزه های سبز پوشی گشته انبوه سر می کشد در گوشه های دشت و دره بادی که شاید می وزد از قله ی کوه * داری به سر ، پاییز تاج پادشاهی سرکش ، چو اسب زرد یال پرخروشی فصل رسیدن های شیرینی همیشه در گوش احساسم چو پیغام سروشی * گنجشککان خیس از غوغای باران هر یک به دنبال پناهی می شتابند بنگر که پوشیده زمین از لشکر برگ گویی درختان در پی اسباب خوابند ***
الخریف
یعنی فصل خزان یعنی فصل غم اندوه یعنی مرگ درختان مرگ طبیعت سرسبزی یعنی ریختن یا خشک شدن برگ درختان عکس برگ خشک 🍂🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍂🍂🍂🍁🍁🍂🍂🍂🍁🍂🍂🍂
پاییز فصل ریختن برگ های عاشق روی زمین است پاییز فصل قدم زدن روی برگهای خشکیده عاشق است پاییز فصل دلتنگی و عاشقیست پاییز فصل دلتنگی و تنهایی دختر تنهاست با افتخار دختر پاییز
من مهدیه ام دختر پاییز و زاده ی ماه مهر
ب معنی پاییز ن فص عشقه و نه ازین . . . . ی فصیه مث همه ی فصل ها
پاییز یعنی عشق یعنی زیبایی پاییز یعنی دلبری دلدادگی
پاییز
در فصل پاییز هوا سرد میشود وبای مواظب خود باشیم که مریض نشویم
یا حق پاییز آمد در میان درختان لانه کرده کبوتر از تراوش باران می گریزد خورشید از غم با تمام غرورش پشت ابر سیاهی عاشقانه به گریه می نشیند من با قلبی به سپیدی صبح با امید بهاران میروم به گلستان ... [مشاهده متن کامل]
همچو عطر اقاقی لابه لای درختان می نشینم باشد روزی به امید بهاران روی دامن صحرا لاله روید شعر هستی بر زبانم جاری پر توانم آری…. ! میروم در کوه و دشت و صحرا ره پیمای قله ها هستم من راه خود در توفان در کنار یاران مینوردم دارم امید که دهد روزی سختی کوهستان بر روان و جانم پاکی این کوه و دشت و صحرا باشد روزی برسد به جهان شعر هستی بر لب جان نهاده بر کف راه انسان ها را در نوردم ره پیمای قله ها هستم من راه خود در طوفان در کنار یاران می نوردم در کوهستان یا کویر تشنه یا که در جنگل ها رهنوردی شاد و پر امیدم شعر هستی بودن و کوشیدن رفتن و پیوستن از کژی بگسستن جان فدا کردن در راه حق است شعر هستی بودن و کوشیدن رفتن و پیوستن از کژی بگسستن جان فدا کردن در راه حق است
هوووووووووووووووو
واژه پادیز ( پادێز pādēz ) در پهلوی میانه به معنی پاییز بوده که آن را به زمستان یا خرمن مربوط دانسته اند. این واژه به چم گردآوری و جمع کردنست که اوستایی آن چنینست: Paitidaeza به عبارت بهتر، واژه فارسی پاییز را برگرفته ازpāti - z ( a ) ya - به معنی � نزدیک زمستان � دانسته اند. این واژه مرکب از pāti - پیشوند به معنی � نزدیک، کنار� و *z ( a ) ya � زمستان�، برگرفته از اوستایی zyam �زمستان� است. پاییز در برخی از زبان های دورة میانه مانند فارسی میانه pādēz � پاییز�، سغدی patyz ، سکایی paśa � پاییز� و آسی f�zz�g � پاییز� ( pāti - z ( a ) ya ) است ( آبایف، 1958 - 1995 ) . ... [مشاهده متن کامل]
بهترین فصل نی ولی خوبه پاییز خیلی قشنگه یکی از فصل هاست همونی که برگ درختان میریزند همین تموم لایکا فراموش نشه
پاییز در یه کلام یعنی شور و عشق
پاییز فصل عشق است
پاییز پادشاه فصل ها
پاییز ، امپراطور عشق بازی با رنگ هاست . . . پاییز یعنی همدم دختری که تنها مانده است . . . من در پاییز شاعر ترم و تو در پاییز زیباتری . . . با افتخار من فرزند ته تغاری پاییز جان هستم . . . آذر بانو
Fall پاییز خزان
پاییز یعنی قدم زدن روی برگ های زرددرختان پاییز یعنی آرامش پاییز یعنی فصل عاشقی پاییز یعنی محبت خدا
پاییز یعنی دختر برگ ها دختر زیبا رو طبیعت که از سردی و ناراحتی گل ها اونیز زرد و نارنجی شده پاییز یعنی برگریزان گریه ی درختان پاییز یعنی انتظار کشیدن و انتظار کشیدن پاییز یهنی راز
Fall کوچ پرندگان به مــــن آموخت وقتی هوای رابطه ســــرد است باید رفت و رفتم چون برگهای پائیز که چون دیدند گل رفت انها هم بزمین ریختند و خود را بدست باد سپردند
برگ ریزی ، خزان ، پاییز
خزان بیکران
ده و هشت بگذشت سال از برش به پاییز چون تیره گشت افسرش فردوسی بگو ای شمس تبریزی از آن می های پاییزی به خود در ساغرم ریزی نفرمایی غلامی را مولوی گلرخان روی نمایند چو رو بنماییم ... [مشاهده متن کامل]
که بهاریم در آن باغ نه ما پاییزیم مولوی سینه بگشا چو درختان به سوی باد بهار ز آنک زهر است تو را باد روی پاییزی مولوی بر میوه ها نوشته که زینها فطام نیست بر برگها نبشته، ز پاییز، ایمنی مولوی نفع باران بهاران بوالعجب باغ را باران پاییزی چو تب مولوی ( مثنوی ) این از آن لطف بهاریات بود یا ز پاییزی پر آفات بود مولوی ( مثنوی ) کنون عمرم به پاییزان رسیدست بهار نیکوى از من رمیدست فخرالدین اسعد گرگانی ( ویس و رامین )