quietus (اسم)تبرئه، برائت، مفاصا، رهایی، پاکیquittance (اسم)تبرئه، برائت، جبران کردن، پاداش، پاکی، رسید مفاصا، بازپرداختنinnocence (اسم)برائت، پاکی، بی گناهی، بی تقصیریpurity (اسم)خلوص، صفاء، عفت، پاکدامنی، تمیزی، طهارت، صافی، پاکیimmaculacy (اسم)عفت، بی الایشی، پاکی، منزه ای، معصومیت
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی واژه ی پاکی از ریشه ی واژه ی پاک فارسی هستمطهری. [ م ُ طَهَْ هََ ] ( حامص ) پاکی. پاکیزگی :ور جنبی ز میکده بر در کعبه بگذردکعبه ز لوث کعب او کی فتد از مطهری. خاقانی.پاکی paki ابزاری مشابه کارد کوتاه وکند که در قالیبافی برای بریدن نخ اضافی هرگره استفاده می شودتقدس. مطهردر یزد به آلت کارد مانند از ابزار قالیبافی گویند+ عکس و لینک