پاسداشت


    conservation
    protection
    protectiveness
    safeguard
    safekeeping
    safety

فارسی به انگلیسی

پاسداشت زیست بوم
conservancy

پاسداشت کردن
protect, safeguard

پیشنهاد کاربران

دیانا
گرامی داشتن
گیل برای تو
احترام داشت
مبارکی
Honoring
بزرگداشت یا مواظبت و پاسداری از چیزی
پاسداری کردن بر طبق دستور اخلاق و یا تعهد شخصی . . .
پاسداشت. ( مصدر مرکب مرخم، اسم مصدری بر پایۀ مصدر «پاس داشتن» ) : عمل پاس داشتن، پاس داری.
مقایسه شود با «بازداشت» ( مصدر مرکب مرخم، اسم مصدری بر پایۀ مصدر «بازداشتن» ) .
پاس داشتن. ( مصدر ) الف. پاسبانی کردن. نگهبانی و نگاهبانی کردن. حراست. حفظ. پاییدن. نگاه داشتن. محافظت کردن: حَومَل، نام زنی که . . . ماده سگ شب پاس او داشتی . . . ( منتهی الارب ) :
...
[مشاهده متن کامل]

به یزدان بنالید کای کردگار
بدینکار این بنده را پاس دار. ( فردوسی )
جهانرا ازو بود دل پرهراس
همیداشتندی شب و روز پاس. ( فردوسی )
گر آید درفش منوچهر شاه
سوی دژ فرستد همی با سپاه
شما پاس دارید و نیرو کنید
مگر کآن سپاه ورا بشکنید. ( فردوسی )
ای که برمال پاسبان داری
بر سر گور تو که دارد پاس. ( عنصری )
ب. احتیاط کردن. تجسس، جست و جو و تفتیش کردن:
ز تاج ملک زاده ای در مناخ
شبی لعلی افتاد در سنگلاخ
پدر گفتش اندر شب تیره رنگ
چه دانی که گوهر کدامست و سنگ
همه سنگها پاس دار ای پسر
که لعل از میانش نباشد بدر. ( سعدی )
خود را پاس داشتن: احتراس. تحرّس.
( منبع: لغتنامۀ دهخدا، بخش «پاس» )

پاس داری ( اسم مرکب مرخم )

بپرس