پاسداری کردن


    guard
    keep
    patrol
    picket
    watch
    preserve
    safeguard
    uphold

فارسی به انگلیسی

پاسداری کردن از الودگی
preserve

پاسداری کردن از خطر
preserve

پاسداری کردن از صدمه
preserve

مترادف ها

watch (فعل)
پاییدن، پاسداری کردن، مواظب بودن، مراقبت کردن، بر کسی نظارت کردن، نگهبانی دادن، نگهبان بودن

guard (فعل)
پاییدن، نگهبانی کردن، نگاه داشتن، محافظت کردن، نگهداری و دفاع کردن از، پاسداری کردن، محفوظ کردن، مصون داشتن

patrol (فعل)
گشت زدن، پاسداری کردن، پاسبانی کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس