پاتیل

/pAtil/

    cauldron
    caldron
    drunk
    drunken
    pissed
    pot
    vat
    canned
    tiddly
    [adj. sl.] dead drunk
    pickled
    pie-eyed
    plastered
    tight

مترادف ها

furnace (اسم)
دیگ، پاتیل، کوره، تنور، تون حمام و غیره، بوته آزمایش

caldron (اسم)
دیگ، پاتیل، کتری بزرگ

cauldron (اسم)
دیگ، پاتیل، کتری بزرگ

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

پاتیلپاتیلپاتیلپاتیل
پاتیل =دیگ دهانه گشاد وبزرگی که مسی ویا رویی است وبرای پختن غذا برای افرد بیشتر استفاده می کنند .
واژه ای لری به معنی دیگ
ladle
پاتیل:دیگِ گشاده دهان مسی، پاتیله
نمونه:پاتیلی پرکندوبرای غرشمال ها بیاورد. ( کلیدر، ج۶, ص۱۷۶۹ ) محمدجعفر نقوی
blind drunk
legless
به معنای قابلمه و یا ظروف آشپزی هست.
پاتیل/p�til : ظرف مسی ( غالباً چوپانان با خود دارند. )
مانند: نوشیدن مشتی آب، خوردن یک پاتیل ترید گرماست.
کلیدر
محمود دولت آبادی
پاتیل/ pā. til / دیگ بزرگ مسی ( معین )
مانند: . . . شیخ بر درِ مسجد بر کرسی بنشست و بفرموده تا در میان کوی آتشدان ها کردند و پاتیل ها بر نهادند و در هر یکی پاره ای روغن درانداختند ( اسرارالتوحید )
...
[مشاهده متن کامل]

پاتیله مطلق دیگ را گویند عموماً و دیگ دهن فراخِ حلوا پزی را خصوصاً ( برهان قاطع )
ظاهراً از اصل هندی ماخوذ است؛ قس سنسکریت: pātili دام ( برای گرفتن آهو ) ؛ ظرف کوچک سفالی ( برای گدایی )
فرهنگ
ریشه شناختی زبان فارسی
محمد حسن دوست
فرهنگستان زبان و ادب فارسی

پاتیل: ( pătil ) : [ اصطلاح چوپانی ] دیگ کوچک دم دستی دامداران.
تیان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)