پاتیل/p�til : ظرف مسی ( غالباً چوپانان با خود دارند. ) مانند: نوشیدن مشتی آب، خوردن یک پاتیل ترید گرماست. کلیدر محمود دولت آبادی پاتیل/ pā. til / دیگ بزرگ مسی ( معین ) مانند: . . . شیخ بر درِ مسجد بر کرسی بنشست و بفرموده تا در میان کوی آتشدان ها کردند و پاتیل ها بر نهادند و در هر یکی پاره ای روغن درانداختند ( اسرارالتوحید ) ... [مشاهده متن کامل]
پاتیله مطلق دیگ را گویند عموماً و دیگ دهن فراخِ حلوا پزی را خصوصاً ( برهان قاطع ) ظاهراً از اصل هندی ماخوذ است؛ قس سنسکریت: pātili دام ( برای گرفتن آهو ) ؛ ظرف کوچک سفالی ( برای گدایی ) فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی محمد حسن دوست فرهنگستان زبان و ادب فارسی